مستند

خلبانی که ۱۸ سال اسیر شد

به گزارش باکس افیس ایران:  زهره نجف‌زاده کارگردان مستند «۶۴۱۰ روز اسارت» از آثار حاضر در جشنواره «سینماحقیقت» به ارائه توضیحاتی درباره خلبان شهید حسین لشگری به‌عنوان کاراکتر اصلی این مستند پرداخت.

زهره نجف‌زاده کارگردان مستند «۶۴۱۰ روز اسارت» با روایتی از زندگی خلبان شهید حسین لشگری، از آثار حاضر در شانزدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت»  درباره این مستند توضیح داد: این مستند روایتی از زندگی شهید حاج حسین لشگری است که حدوداً از اواخر سال ۹۹ ساخت آن را آغاز کردیم. در اواخر سال ۱۴۰۰ هم تولید این مستند به پایان رسید. این مستند از منظری، روایتی از مصائب پس از جنگ هم هست که بخشی از آن به زندگی اسرا و خانواده‌هایشان بازمی‌گردد. ماجرای فیلم روایت عشق و انتظار است. عشق دوران جوانی که دچار یک فراق ۱۸ ساله می‌شود و بعد از این مدت یک زندگی را به سمت تلاطم می‌برد، تا جایی که هر دو طرف، آرزوی مرگ می‌کنند.

وی افزود: در روایت ما حسین، یک جوان پرشروشور است که در جوانی، عاشق خلبانی می‌شود و همزمان به منیژه دل می‌بندد. این عشق، وصالی کوتاه‌مدت به همراه دارد و پس از یکسال زمزمه جنگ میان ایران و عراق به گوش می‌رسد. چند روز قبل از شروع رسمی جنگ، حسین، در حالی که فرزندی چهارماهه دارد، اسیر رژیم بعث می‌شود و این آغاز یک فراق ۱۸ ساله میان حسین و منیژه می‌شود. سال‌هایی که روزهای سختی را برای هر دور به همراه دارد. چه برای حسین که در بی‌خبری مطلق در زندان بعث اسیر بوده و چه منیژه که در ایران چشم به راه او بوده است.

اولین اسیر جنگ و آخرین آزاده پس از جنگ

این مستندساز ادامه داد: حسین به نوعی اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ بود. او اولین اسیری است که به دست حزب بعث می‌افتد و آخرین آزاده‌ای است که در سال ۷۷ آزاد می‌شود هم اوست که دو سه روز بعد از بازگشت هم به دیدار رهبری می‌رود و از دست رهبر انقلاب نشان افتخار دریافت می‌کند چرا که بیشترین دوران اسارت را تجربه کرده بود.

اگر این اعتراف صورت می‌گرفت و ایران به‌عنوان متجاوز شناخته می‌شد، غرامت‌های میلیون دلاری از ایران می‌گرفتند، همان‌طور که عراق محکوم به پرداخت این غرامت شد و هیچ‌گاه هم آن را نپرداخت! از این منظر حسین لشگری بیش از یک آزاده، یک ایثارگر و قهرمان بوده است

نجف‌زاده درباره جریان اسارت حسین لشگری، قبل از آغاز جنگ تحمیلی گفت: جنگ ایران و عراق در واقع از فروردین‌ماه آغاز می‌شود. به این معنا که عراقی‌ها نفوذهایی به خاک ما داشتند و مناطقی را هم هدف قرار می‌دادند. در همان مقطع زمانی حسین لشگری در سیزدهمین عملیاتی که برعهده می‌گیرد، با پدافند عراق مواجه می‌شود و در داخل خاک عراق سقوط می‌کند. اینکه ایشان ۱۸ سال اسیر بود هم به این دلیل بود که عراقی‌ها او را متجاوز جنگی می‌دانستند و او را نگه داشته بودند تا سندی برای محاکم بین‌المللی داشته باشند و ایران را به عنوان آغازکننده جنگ معرفی کنند.

وی افزود: در تمام این سال‌ها پیشنهادهای عجیبی به حسین لشگری داده بودند. مثلاً گفته بودند فقط برای ۱۰ دقیقه در مقابل دوربین تلویزیون ما حاضر شو و اعتراف کن که با جنگنده وارد خاک ما شده‌ای. او اما هیچ‌گاه به این فشارها تن نداد و هر بار هم که مصاحبه می‌کرد، تأکید داشت تنها برای شناسایی مرزها در حال پرواز بوده و هیچ‌گاه به‌دنبال تجاوز نبوده است. اگر این اعتراف صورت می‌گرفت و ایران به‌عنوان متجاوز شناخته می‌شد، غرامت‌های میلیون دلاری از ایران می‌گرفتند، همان‌طور که عراق محکوم به پرداخت این غرامت شد و هیچ‌گاه هم آن را نپرداخت! از این منظر حسین لشگری بیش از یک آزاده، یک ایثارگر و قهرمان بوده است.

این مستندساز با اشاره مهجوریت حسین لشگری در تمام این سال‌ها افزود: وقتی او بعد از ۱۸ سال اسارت به کشور بازمی‌گردد با شرایط کاملاً متفاوتی در کشور مواجه می‌شود. دولت عراق به او پول‌های کلان، زندگی همراه با خانواده در یکی از کشورهای خارجی و حتی زن‌های عراقی را برای ازدواج به همراه یک حساب بانکی مادام‌العمر به او پیشنهاد کرده بودند اما او هیچیک از این‌ها را نپذیرفته بود. حتی گفته بودند اگر از دخترهای عراقی نمی‌خواهی، می‌توانیم از دختران مجاهد (همان وابستگان منافقین) به تو زن بدهیم، اما تمام این پیشنهادها را رد کرد. خودش هم گفته است که در آن شرایط اگر تنها دو خط براساس آنچه صدام حسین می‌خواست، نوشته بودم، کل این ۱۸ سال اسارتم تمام شده بود. آن هم ۱۸ سالی که هیچ‌گاه انتهایش مشخص نبوده است.

۱۷ سال هیچ سندی از اسارت حسین نبود

وی با اشاره به اینکه تا ۱۷ سال ابتدایی این اسارت، حتی سازمان ملل هم در جریان حضور حسین در میان اسرا نبوده است گفت: تنها به واسطه هم‌سلولی‌ها و اسرای آزادشده بود که بنیاد شهید و خانواده‌اش متوجه شده بودند که او همچنان زنده است اما هیچ سندی نداشتند تا براساس آن آزادی او را از دولت عراق مطالبه کنند. زمانی هم که آزاد می‌شود، نقل قول‌های متفاوتی درباره تعداد اسرای عراقی که با او مبادله شده‌اند، وجود داشت. به گفته خودش، عراق او را با ۶ هزار و ۴۰۰ نفر اسیر عراقی معاوضه کرده است. در فیلم هم به این مورد اشاره شده است که اتوبوس اتوبوس، آدم از ایران به سمت عراق می‌رفت و در مقابل تنها حسین لشگری وارد ایران می‌شود.

این مستندساز ادامه داد: بعد از ۱۸ سال، اولین مکالمه او با همسرش، به‌واسطه پیگیری همراهان رسانه‌ای، به‌صورت آنلاین از تلویزیون پخش می‌شود. این صحنه شاید یکی از تأثیرگذارترین صحنه‌های عاشقانه سینمای ایران باشد، اینکه دو عاشق پس از ۱۸ سال صدای یکدیگر را می‌شنوند. در این مکالمه حسین لهجه عربی پیدا کرده است و همسرش در مقابل نمی‌تواند صحبت کند و تنها گریه می‌کند.

وی با اشاره به اهمیت حسین لشگری برای شخص صدام حسین، افزود: او تعریف می‌کند که برای مدتی در خانه‌های مخفی در عراق اسیر بوده و حتی میوه‌های مصرفی‌اش با پیشنهاد و انتخاب صدام حسین تأمین می‌شده است. زمانی که آمریکا به عراق حمله و همه جا را بمباران می‌کند، برای حفظ جان حسین بلافاصله او را به خانه امن منتقل می‌کنند. در تمام این مدت هم عراق هیچ آماری از او، به صلیب سرخ نداده بود تا امکان پیگیری برای آزادی‌اش از سوی ایران وجود نداشته باشد!

نجف‌زاده با اشاره به شهادت حسین لشگری در سال ۸۸ بر اثر سکته قلبی و عوارض جسمانی ناشی از دوران اسارت، درباره افرادی که در مستند با آن‌ها به گفتگو پرداخته است، گفت: در این مستند بیشتر سراغ دوستان و نزدیکان حسین لشگری رفتیم و از آنجایی که همسرشان هم در سال ۹۸ فوت شدند، خیلی پیگیری کردیم تا گفتگویی با پسرشان داشته باشیم که این اتفاق میسر نشد و گفتند ترجیح می‌دهد سکوت کند.

این مستندساز درباره جالب‌ترین تجربه‌اش در فرآیند ساخت مستند «۶۴۱۰ روز اسارت» گفت: می‌خواهم به نکته تلخی اشاره کنم و آن اینکه در این مسیر به هر جایی که مراجعه می‌کردیم، یاد حسین لشگری در حافظه‌ها بود اما هیچ نشانی از او در اسناد و مدارک نبود! من هیچ آرشیوی از لشگری نتوانستم پیدا کنم و خیلی سخت به بخشی از آن دسترسی پیدا کردم. من فکر می‌کردم که دست روی سوژه‌ای گذاشته‌ام که می‌تواند انقلابی ایجاد کند اما وقتی وارد گود شدم، با یک سکوت مواجه شدم که برایم غم‌انگیز بود. اگر چنین قهرمانی با ۱۸ سال سابقه اسارت در هر کشور دیگری بود، هزارها کاراکتر شبیه سوپرمن و بت‌من از روی او می‌ساختند، ولی اینجا وقتی سراغ بنیاد شهید هم می‌روید، می‌بینید هیچ چیزی درباره او موجود نیست. ای کاش ما آرشیو مستقلی از اسطوره‌های زمان جنگ خود می‌داشتیم.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند