به بهانه شروع ماه رمضان از سهشنبه ۲۲ اسفند، شبکه آیفیلم دو سریال خاطرهانگیز «خانهبهدوش» و «میوه ممنوعه» را روی آنتن برده است؛ سریالی که تقریبا هرسال در این مناسبت روی آنتن میروند و هرسال هم با استقبال بسیار زیادی روبهرو میشوند. به بهانه شروع پخش این دو سریال ، مروری داریم بر خاطرهانگیزترین سریالهای مناسبتی رمضان و دلایل موفقیت هریک از آنها.
به گزارش باکس آفیس ایران ، طبق اعلام شبکه آیفیلم، هرشب ساعت ۱۹ سریال «خانه به دوش» به کارگردانی رضا عطاران روی آنتن میرود و ساعت ۲۰ سریال «میوه ممنوعه» به کارگردانی حسن فتحی.
پشت کنکوریها | پریسا بختآور| ۱۳۸۱
برزو ارجمند و رضا بنفشهخواه در نمایی از سریال «پشت کنکوریها»
در دورهای که تب کنکور بدجوری فراگیر شده بود و بازار کلاسهای کنکور و مشاوره و تستهای هفتگی داغ بود، «پشت کنکوریها» بااستقبال زیادی روبهرو شد.
پشت کنکوریها بعد از «خط قرمز» دومین سریال جوانانهای بود که روی آنتن میرفت و نه به اندازه آن اما در حدخودش موفق بود. یکی از نکات قابل توجه سریال این بود که موضوع آن برخلاف «خط قرمز» چندان هم دور از ذهن نبود و دقیقا روی یکاتفاق ملموس میان تمام جوانان دست گذاشته بود. حضور چند جوان شر و شور کنار هم و حالا دلایلی که برای درس خواندن و کنکوردادن داشتند آنقدر جذاب بود که هنوز هم وقت اسم پشت کنکوری میآید یادشان میافتیم. موسیقی تیتراژ سریال هم از جمله نکات مهم آن بود .
پشت کنکوریها داستان چند جوان پشت کنکوری بود که همهشان در پیشبرد ماجراها به یک نسبت سهم داشتند. بخش مهمی از جذابیت سریال به خاطر تنوع شخصیتها و دلایلی که هریک برای درس خواندن و کنکور دادن داشتند برمیگشت ومشکلاتی که باعث میشد از این مسیر خارج شوند.
خانه به دوش | رضا عطاران | ۱۳۸۳
آناهیتا همتی و مریم امیر جلالی در نمایی از سریال «خانه بهدوش»
«خانه به دوش» اولین سریال مناسبتی رضا عطاران بود. موفقیت این سریال باعث شد بعد از آن به فکر ساخت «متهم گریخت»، «ترش و شیرین» و «بزنگاه» بیفتد و مهمترین آثار کارنامهاش را رقم بزند.
عطاران در سریالش روی زندگی طبقه فرودست جامعه دست گذاشت و با محور قرار دادن مشکلات و سختیهای آنها موقعیتهایی واقعی را به تصویر کشید؛ شرایطی که از یک سو دردآور بودند و از سوی دیگر کاملا مخاطبان را به خنده میانداختند. عطاران در این سریال شخصیتهایی خلق کرد که از یک سو برایمان آشنا بودند و از سوی دیگر حماقتهایشان ما را به خنده میانداخت. موقعیتهای کمدی و بازی باورپذیر بازیگران از جمله نکات مهم این سریال بود.
جذابترین کاراکتر : در «خانه به دوش» شخصیت اصلی آقا ماشالا بود؛ مردی ساده از طبقهی فرودست که به راحتی اعتماد میکرد و رودست میخورد. او تمام اموالش را در اختیار یک کلاه بردار میگذاشت و دیگر آه در بساط نداشت. از ترس آبرویش خودش را از خانوادهاش مخفی میکرد اما مدام دستش رو میشد. لولایی با آن سرووضع ساده و و تلاشی که برای آبروداری میکرد، توانسته بود بهخوبی احساسات مخاطبان را درگیر کند. علاوه بر او عطاران در این سریال نقش ویژهای برای مریم امیرجلالی در نظر گرفته بود. غرغرهای مدام و جیغودادهای او هم از جمله نکات مهم این سریال بود. درکنار اینها موقعیتی که به واسطه علی صادقی و رضا عطاران رقم میخورد هم بسیار جذاب بود.
خانه به دوش یکی از مهمترین آثار کارنامه عطاران است و خیلیها معتقدند حتی از سه سریال بعدی او هم موفقتر بوده.
متهم گریخت | رضا عطاران | ۱۳۸۴
زندهیاد سیروس گرجستانی در نقش «هاشم آقا» در نمایی از سریال «متهم گریخت»
عطاران درست یک سال بعد از موفقیت اولین سریالش «خانه به دوش»، برای ماه رمضان سال ۱۳۸۴ سریال «متهم گریخت» را ساخت؛ سریالی موفق که هنوز هم طرفدارهای زیادی دارد.
موفقیت سوژه مشکلات و سختیهای طبقه فرودست در «خانه به دوش» رضا عطاران را ترغیب کرد که در «متهم گریخت» هم روی همین طبقه اجتماعی دست بگذارد با این تفاوت که خانواده «متهم گریخت» به مراتب وضعیت بدتری هم داشتند. ماجرا از این قرار بود که هاشمآقا به همراه خانوادهاش در یک شهرستان زندگی سادهای میگذراند تا اینکه بهخاطر یک بیماری نمیتواند به کارش ادامه دهد و با خانوادهاش راهی تهران میشود اما موقعیت طوری که انتظارش را دارد پیش نمیرود. رضا عطاران در «متهم گریخت»، روی مقوله مهاجرت از شهرهای کوچک به تهران دست گذاشت و به مشکلاتی که این افراد در بدو ورود به این شهر پیدا میکنند پرداخت. شخصیتهای درخشان و موقعیتهای تلخ اما در عینحال خندهداری که عطاران به آنها پرداخته بود باعث شد سریال مورد توجه قرار بگیرد.
جذابترین کاراکتر: سیروس گرجستانی در دهه هشتاد یک جورهایی نماد سریالهای مناسبتی رمضان شناخته میشد. هاشم آقا از آن دست شخصیتهایی بود که در عین سادگی، برای منفعت خودش، دست به هرکاری میزد و اصلا هم نگران ریختن آبرویش نبود. مدام زرنگی میکرد، نقشه میکشید تا از این و آن سودی ببرد اما ذاتا ساده بود و به خاطر همین معمولا رودست میخورد و میباخت. رضا عطاران در «متهم گریخت»، مهرههایش را طوری کنار هم چیده بود که این شخصیت بیشتر از سایرین به چشم بیاید.
او یک فرشته بود | علیرضا افخمی | ۱۳۸۴
بهاره افشاری در نقش «فرشته» در نمایی از سریال «او یک فرشته بود»
علیرضا افخمی، در دوره و شرایطی «او یک فرشته بود» را ساخت و به مسائل ماورایی وارد شد که پیش از آن هیچوقت در تلویزیون با چنین پدیدهای روبهرو نبودیم. درواقع با ساخت «او یک فرشته بود» برای اولینبار تصویر یک شیطان در سریال تلویزیونی به نمایش درآمد.
مهمترین دلیل دیده شدن «او یک فرشته بود» سوژه پرچالش آن بود. دختری جوان شبی با ماشین مردی مومن و متعهد تصادف میکند و سر از خانه آنها در میآورد. مرد که تا پیش از آن اهل مسجد و نماز و خانواده است با ورود این دختر به خانهاش، کمکم اعتقاداتش رنگ میبازد و به او تمایل عجیبی پیدا میکند. زندگی زناشوییاش بههم میخورد و حتی تصمیم به ازدواج با او میگیرد. تغییر رفتار این مرد مومن و همچنین ورود به مسائل ماورایی با نمایش چهره شیطان، جزو نکاتی بود که باعث دیده شدن این سریال شد.
جذابترین کاراکتر : بهاره افشاری در این سریال، دوچهره کاملا متضاد و متفاوت را ایفا میکند؛ یک دختر ساده و معصوم که در ابتدای داستان میتواند حس ترحم همه را جلب کند و از طرف دیگر یک شیطان که میتواند بیرحمترین باشد و یک زندگی را بههم بریزد. بهاره افشاری با اینکه سابقهای در بازیگری نداشت اما توانست تسلط کاملی بر حالتهای چهرهاش داشته باشد و براساس ماهیت نقش این تغییر تدریجی را درست دربیاورد. این معصومیت و پلیدی در کنار هم موقعیت متضادی ایجاد کرده بود که فقط میشد از طریق حالات چهره به آن رسید و اتفاقا افشاری از پس آن خوب برآمد.
صاحبدلان | محمدحسین لطیفی | ۱۳۸۵
حسین محجوب در نقش «خلیل صحاف» در نمایی از سریال «صاحبدلان»
«صاحبدلان» در دهه هشتاد، سریالی جدید و اثرگذار به حساب میآمد. محمدحسین لطیفی علاوه بر حساسیتی که روی فیلمنامه داشت، برای انتخاب بازیگران هم بسیار وقت و انرژی گذاشته بود.
صاحبدلان اولین سریال جدی و قدرتمند رمضان بود که علاوه بر قصه جذاب و بازیگران حرفهای، به لحاظ کارگردانی هم حرف اول را میزد. داستان «صاحبدلان» کاملا جدید بود و با فضای کمدی و ماورایی شکل گرفته در آن سالها ارتباطی نداشت. محمدحسین لطیفی برخلاف سایر سریالهای مذهبی آن زمان و شخصیتهای غلو شدهای که برای آنها خلق میشد، شخصیت سید خلیل صحافزاده را فردی کاملا زمینی ترسیم کرد. روابط او با همسر و خانواده آنطور نبود که انتظارش را داشتیم. اتفاقا جذابیت اصلی این سریال و معجزه قرآن دقیقا در همین روابط به خوبی مشــخص شد. «صاحبدلان» را شاید بتوانیم اولین سریال مناسبتی رمضان بدانیم که درک آن به فکر و اندیشه زیادی نیاز داشت.
جذابترین کاراکتر: حسین محجوب در رمضان سال ۱۳۸۵ با نقش سیدخلیل صحافزاده، در مرکز توجهها قرار گرفت. سیدخلیل شخصیتی آرام و کمحرف بود. به خاطر کهولت سن، کار صحافی را رها کرده و مشغول خرید و فروش کتابهای قدیمی و خطی شده بود. اخلاق چندان خوبی نداشت و با همسر و نوه و پسر و برادرش درگیر کشمکش بود تا اینکه ورود یک قرآن به زندگی او، عاملی برای تحولش شد. تحول شخصیت سید خلیل به قدری درجه یک اتفاق افتاد که آن را به شاه نقش حسین محجوب تبدیل کرد.
میوه ممنوعه | حسن فتحی | ۱۳۸۶
هانیه توسلی و استاد علی نصیریان در نمایی از سریال «میوه ممنوعه»
«میوه ممنوعه» به کارگردانی حسن فتحی براساس حکایت مشهور شیخ صنعان و دختر ترسا ساخته شده بود و روی این مسئله تاکید داشت که عشق میتواند قدرتمندترین بنیانها را برهم بریزد و هیچکس حتی مرد معتمد خانوادهدوست شصتوچند ساله را هم در امان نمیگذارد.
در وهله اول سوژه جذاب «میوه ممنوعه» بود که مخاطبان را بر سر ذوق میآورد. اینجا حرفی از مرد هوسران یا تنوعطلب مطرح نبود و اتفاقا بنیان زندگی مردی به واسطه عشق فرو میریخت که سالیان سال برای خودش اعتبار خریده و حرفش در خانه و محله و مسجد ردخور نداشت. حاج یونس فتوحی به خاطر افتادن در وادی عشق، رفته رفته از تمام آنچه ساخته بود پایین آمد و چوب حراج به تمام آبرویش زد و همین شکسته شدن کلیشههای رایج، به مهمترین دلیل جذابیت سریال بدل شد. انتخاب بازیگران و بخصوص بازی درخشان علی نصیریان، برگ برنده دیگر این سریال بود. موسیقی تیتراژ پایانی با صدای احسان خواجهامیری همچنان در ذهنها مانده و آن هم جزو عناصر تاثیرگذار سریال است.
جذابترین کاراکتر: بدون شک هر بازیگری دیگری جز علی نصیریان، ایفاگر نقش حاج یونس فتوحی میشد، سریال «میوه ممنوعه» نمیتوانست تا این حد قدرتمند از آب دربیاید. توانایی علی نصیریان در ایفای نقش های پیچیده و درونگرا بر کسی پوشیده نیست و اتفاقا مهمترین ویژگی حاج یونس فتوحی هم در «میوه ممنوعه» همین بیان دقیق پیچیدگیهای درونی و عاطفی بود. حاج یونس، مرد سپیدموی معتبر بازار که همه پشت سرش نماز میخواندند، یکمرتبه چنان اسیر دام عشق شد که دیگر توانی برای مقابله با آن در خودش نمیدید. حاج یونس در سن پیری برای رسیدن به معشوق، از تمام اندوختههای ارزشیاش گذشت. خانواده و دیناش را از دست داد و تکتک شرطهای معشوق را پذیرفت. وقتی جلوی تمام مردم محله و مسجد میکروفن در دست گرفت، تلخترین جای سریال رقم خورد و نصیریان اوج استیصالش را به نمایش گذاشت.
اغما | سیروس مقدم | ۱۳۸۶
حامد کمیلی در نقش «الیاس» در نمایی از سریال «اغما»
سیروس مقدم بعد از موفقیت «او یک فرشته بود» در «اغما» سعی کرد روی مسائل ماورایی دست بگذارد و با خلق شخصیتی به اسم الیاس، زندگی یک پزشک را به چالش بکشد.
در «اغما» هم آنچه بیشتر از همه اهمیت داشت، سوژه حساس آن بود. تلویزیون ایران همیشه مردان مومن با ریش بلند و لباسهایی سفید و پاکیزه و درحال عبادت به تصویر کشیده میشدند. درواقع این تیپ رایج، نشان دهنده معنویت بالا بود و هیچوقت نشده بود که از فردی با این ویژگیهای ظاهری، کوچکترین اشتباهی سر بزند. سیروس مقدم، دقیقا چنین شخصیتی را مقابل روی مخاطبانش گذاشت و صراحتا به آنها گفت مردی که با این ویژگیها میبینید، خود شیطان است. مقدم برخلاف رسم رایجی که تا آن زمان در تلویزیون ایران وجود داشت، ایستاد و صراحتا گفت که گول این ظاهر را نخورید چون یکی با همین ظاهر میتواند شیطان باشد؛ حرفی که پیش از این مخاطبان هیچ وقت در هیچ سریالی نشنیده بودند.
جذابترین کاراکتر: حامد کمیلی در اغما، دو نقش بازی کرد. نقش یک پسر خوش تیپ و خوش قیافه امروزی که بسیار رمانتیک است و قابلیت دارد دخترها را به سمت خودش بکشد و از آنها به هر شیوه بهره کشی کند و از طرف دیگر در چهره یک عابد پارسا که تمام شئونات دین را رعایت میکند و ذرهای قدم اشتباه برنمیدارد. سیروس مقدم سعی کرده بود هردوی این نقشها را با مقتضیاتشان طوری هدایت کند که تا اواسط سریال مخاطبان ذرهای حس نکنند که با یک شیطان طرف هستند. نقش الیاس، سکوی پرتاب حامد کمیلی شد و از او یک ستاره ساخت.
بزنگاه | رضا عطاران | ۱۳۸۷
علی صادقی و نیکی نصیریان در نمایی از سریال «بزنگاه»
«بزنگاه» از جمله سریالهای رضا عطاران بود که دیدگاههای مختلفی نسبت به آن وجود داشت. خیلیها آن را تحسین کردند و به آن علاقه نشان دادند اما در عوض برخی دیگر آن را اثری در تضاد با بنیانهای خانواده معرفی کردند و مقابل آن ایستادند.
رضا عطاران زمانی «بزنگاه» را ساخت که اسم و رسم مهمی در تلویزیون داشت و همه از سریالهای قبلی او استقبال کرده بودند. در «بزنگاه» هم با دستمایه قرار دادن سوژهای جذاب، کاراکترهایی را خلق کرد و پای بازیگرانی را به میدان باز کرد که هرکدامشان میتوانستند به اندازه کافی مخاطبان را برای تماشای سریال سر ذوق بیاورند.
جذابترین کاراکتر : نادر با بازی رضا عطاران، یکی از جذابترین کاراکترهای سریال است؛ معتادی بیکار که از فوت پدرش استفاده کرده و در خانهای که سالهاست برادرش در آن زندگی میکرده ساکن شده. نکته قابل توجه درباره شخصیت نادر این است که عطاران بیقیدی و بیمسئولیتی و بهرهکشی از دیگران را طوری باهم آمیخته که هم حرص مخاطبانش را درمیآورد و هم خندهدار است. غلامرضا نیکخواه هم با نقش توفیق، یکی دیگر شخصیتهای جذاب سریال است. مردی در ظاهر محترم و موقر که لباسهای رسمی به تن میکند و بندشلوار میبنند و سعی میکند شیک و جذاب حرف بزند اما در باطن دست کمی از نادر ندارد. او هم مدام به فکر بهرهکشی از دیگران است و حتی از کارت سوخت غریبهترین آدمها هم نمیگذرد. در کنار آنها شخصیت بهجت با بازی مرجانه گلچین هم عامل دیگری برای موفقیت سریال است. بهجت زنی سطحی و فضول و مداخلهگر است. مدام از این و آن ایراد میگیرد و یک جورهایی خودش را مغز متفکر میداند. او هم مثل همسرش حاضر نیست از سهمش بگذرد و محبتش به برادرهایش کاملا سطحی است. به راحتی میتواند احساساتش را تغییر دهد و مدام درحال غر زدن و ایراد گرفتن از این و آن است. جذابیت نقش بهجت تا جایی بود که مرجانه گلچین در سریالهای مختلف آن را با خودش همراه کرد
بدون دیدگاه