قولچاق؛ شاهکار سینمای ایران

باکس آفیس ایران : در قولچاق، مخاطب خیلی زود وارد فضای داستان می‌شود و علیرغم روشن بودن موضوع، محو در داستان می‌شود. طوری‌که انگار مانند یک مهمان در گوشه‌ای از اتاق نشسته و بی‌طرفانه و با تعجب و گاهی خنده بر لب اتفاقات داخل خانه را نظاره‌گر است و در نهایت، غافلگیرانه و غرق در داستان و بدون اینکه بداند چند دقیقه یا ساعت روی صندلی سینما نشسته بود از سالن سینما خارج می‌شود.

مساوات- فردین الهیاری: در آغازین روز اکران فیلم قولچاق، آخرین ساخته استاد اصغر یوسفی‌نژاد (کارگردان برجسته تبریزی) به تماشای آن نشستم. این فیلم را یکبار در اکران خصوصی که شهریور سال ۱۴۰۲ در سالگرد وفاتش در سینما ناجی به روی پرده رفته بود دیده بودم دوست داشتم به عنوان یک بیننده دوستدار سینما آن را از زوایای مختلف برای خودم تحلیل کنم.

اصغر یوسفی‌نژاد مردی بود از جنس سینما و تلویزیون، او تحصیلکرده این هنر بود و سال‌ها در تلویزیون نیز آثار متعددی را به نمایش درآورده بود. او در کنار کار در تلویزیون در ماهنامه سینمایی “فیلم” نیز پای ثابت نقد و بررسی آثار مختلف این هنر بود، سال‌ها می‌خواند و می‌نوشت. او می‌دید و تجربه می‌کرد و همین تجربه کاری و علمی او باعث خلق “ائو” شد. او با “ائو” خود را از تبریز به سینمای ایران تحمیل کرد و با دریافت جوایز مختلف جشنواره فجر در سال ۱۳۹۵، قدم‌هایش را محکم‌تر برداشت و این اتفاق نوید ظهور کارگردانی فراتر از پتانسیل کارگردان‌های ایران را داد.

اما او با ساخت قولچاق در سینمای ایران اثری خلق کرد که باید آن را شاهکار هنر هفتم دانست. یوسفی نژاد برای سخن گفتن با  قولچاق، زبان ترکی را انتخاب کرد و در استفاده از آن برخلاف آثار دیگری که در سال‌های اخیر به نمایش درآمده بود توانمندی خاصی داشت او بازیگرانی را انتخاب کرد که نه در تهران بلکه در تبریز زندگی کرده بودند و زبان هم را به راحتی می‌دانستند و از همه مهمتر با  زبان سینمایی اصغر یوسفی‌نژاد آشنا بوده و بر آن مسلط بودند.

یوسفی‌نژاد در گویش و دیالوگ‌های قولچاق چارچوب‌های تشریفاتی را حذف کرده بود تا بازیگران به راحتی حرف بزنند و با مخاطب ارتباط برقرار کنند و این یکی از نقاط قوت فیلم به حساب می‌آمد.

از دیگر خصوصیاتی که می‌توان در قولچاق سراغ داشت، این بود که کارگردان از کلمات دوربین – حرکت کمترین استفاده را داشته و از معدود فیلم‌های جهانی است که کات معنایی در آن نداشت. تصویربرداری و تغییر در سکانس‌ها همراه با داستان و با شگردی خاص پیگیری می‌شد و سکانس‌ها با ادامه داستان به هم پیوند می‌خورد و این شاید یکی از شاه بیت‌های این اثر بی‌نظیر بود که اگر بی‌نظیر نباشد بدون شک، کم‌نظیر است.

یوسفی‌نژاد در بازی گرفتن از بازیگران استادانه عمل می‌کند و در بسیاری از صحنه‌ها دست آنها را برای هنرنمای باز می‌گذارد تا داستان فیلم براساس اتفاقاتی که پیش می‌آید مسیر خود را طی کند.

اما فیلمنامه قولچاق را از آنجا می‌توان شاهکار دانست که بیننده خیلی زود وارد فضای داستان می‌شود و علیرغم روشن بودن موضوع، مخاطب محو در داستان می‌شود. طوری‌که انگار مانند یک مهمان در گوشه‌ای از اتاق نشسته و بی‌طرفانه و بدون قضاوت و با تعجب و گاهی خنده بر لب اتفاقات داخل خانه را نظاره‌گر است و در نهایت در نقطه‌ای به پایان داستان می‌رسد که به هیچوجه انتظارش را نمی‌کشید و غافلگیرانه و غرق در داستان و بدون اینکه بداند چند دقیقه یا ساعت روی صندلی سینما نشسته بود از سالن سینما خارج می‌شود و قدم‌زنان با آه و حسرت از دست دادن یوسفی‌نژاد به قولچاق می‌اندیشد.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند