سینما

نقد در سینمای ایران ؛ آشفته بازاری که دوغ و دوشابش یکی شده است

به گزارش باکس افیس ایران: هر کسی در سینما دستش به هیچ جایی بند نمی‌شود وارد عرصه نوشتن می‌شود چون این کار دیگر خیلی امکانات و هزینه نمی‌خواهد و فقط کافی است در یک روزنامه، یک خبرگزاری یا حتی یک سایت شخصی شروع به نوشتن کنی.

«از داریوش مهرجویی شنیدم که می‌گفت وفتی نقدهای ایرج کریمی را می‌خواند، همیشه چیزهای زیادی یاد می‌گرفت. تصور کنید! داریوش مهرجویی، با تمام آن ویژگی‌هایی که از او در آثار ماندگارش می‌شناسیم، چنین استفاده‌ای از نوشته‌های یک منتقد می‌کرده و حالا عرصه نقد چنان آشفته بازاری است که دوغ و دوشاب در آن یکی شده است.»

ایرج کریمی که سال ۱۳۹۴ از این دیار رخت بربست یکی از منتقدان سرشناس سینمای ایران  بود که سال‌ها در مجله «فیلم» نقد می‌نوشت و بجز ترجمه کتاب‌های سینمایی، چند فیلم هم ساخت. نقدنویسی، کاری که او فعالیت در آن را به رشته تحصیلی خود یعنی مهندسی مکانیک ترجیح داد، چند سالی است وضع و حال خوبی ندارد و حتی برخی اهالی سینما جریان «نقد سینمایی» در ایران را برخلاف چند دهه قبل رو نابودی می‌دانند. 

توقف فعالیت روزانه «سینما» در این روزهای کرونایی بهانه‌ای شد تا پرونده‌ای برای نقد، نقد نویسی، پژوهش و تالیف کتاب در عرصه سینما باز کنیم و در گپ‌وگفت با برخی فیلمسازان و منتقدان به نقد جریانی بپردازیم که به نظر می‌رسد “تحلیل”، حلقه گم‌شده‌ یا حداقل کمتر مورد توجه قرار گرفته‌ی آن باشد.

وضعیت نقد در سینما نگران کننده است

در این باره ابتدا سراغ احمد طالبی‌نژاد نویسنده، فیلمساز، مدرس و منتقد رفتیم و گفت‌وگو را با این سوال شروع کردیم که آیا او هم مانند برخی همکارانش معتقد است جریان نقد در سینمای ایران رو به مرگ است؟    

طالبی نژاد در پاسخ به این پرسش گفت: من به این شدت که نقد رو به نابودی و مرگ است، معتقد نیستم و باورم این است که در عرصه نقد یک آشفته بازار به وجود آمده و به قول قدیمی‌ها هر کی به هر کی شده است. البته هنوز برخی منتقدانی از نسل گذشته و نیز از نسل جدید هستند که آثار را با معیارهای سینمایی و هنری در زمینه‌ی فیلم سینمایی یا ادبیات سینمایی نقد می‌کنند. بنابراین خیلی مطلق نمی‌گویم که نقد رو به نابودی است، اما در مجموع وضعیت خوبی هم ندارد و به نظرم نگران کننده است. گرچه حرف زدن از مقوله نقد وقتی ماهیت خود سینما زیر سوال است جای تامل دارد.

او در این باره توضیح داد: بجز مسائل اقتصادی و ماجرای کرونا و بسته شدن سینماها، تغییر ماهیت سینما خود به تنهایی نکته‌ی بسیار مهمی است. ما الان در عصر دیجیتال به سر می بریم و سینمای دیجیتال با آنچه پیش‌تر وجود داشت – هم به لحاظ فرم و تکنیک فنی و هم تکنیک بیانی – تفات زیادی دارد. در گذشته اگر کسی می‌خواست سکانسی را دکوپاژ کند به این فکر می‌کرد که ۴ دقیقه نگاتیو بیشتر در دوربینش نیست ولی الان بعد از کلید زدن، چند ساعت بی‌وقفه می‌تواند دوربین را نگه دارد و همه چیز را در حافظه ثبت کند. برهمین اساس در زیبایی‌شناسی و میزان کات‌ها و پلان‌ها در هر سکانس تغییراتی ایجاد شده است. در واقع الان دوربین وارد سکانس و موضوع می‌شود و در حاشیه نیست و این یک مسئله بزرگ است که در سینمای دیجیتال تغییر کرده، در نتیجه بقیه چیزها هم مثل دیدگاه‌های منتقدین و کارشناسان تغییر کرده است.

یک جور بی‌سوادی عام بر منتقدان حاکم شده

وی در پاسخ به اینکه در این شرایط با وجود اینکه اعتقادی به نابودی نقد ندارد، آیا اصلاً نقد را در سینمای امروز ایران اثرگذار می‌داند، آن هم وقتی تاثیر نظر منتقدان بر مخاطب و روند فروش یک فیلم را در برخی کشورهای دیگر متفاوت از اینجا می‌بینیم، گفت:  در دهه شصت و هفتاد چنین وضعیتی در نقد سینمایی ایران هم وجود داشت و می‌گفتند نقدهای بعضی منتقدان بر میزان فروش فیلم‌ها تاثیر می‌گذارد. من حتی درباره خودم چنین چیزی را در شهرستان‌ها شنیده بودم و اولین بار فریدون جیرانی به من چنین حرفی را زد یا مثلاً آقای گلمکانی هم اینطور بودند، اما الان خیلی از مخاطبان کاری به نقدها ندارند مگر تعداد محدودی که هنوز درگیری‌های ذهنی دارند و برای درک بهتر فیلم ناگزیند به نقد متکی باشند. البته قصد توهین کردن ندارم و خودم هم جزء منتقدین هستم، ولی به نظرم یک جور بی سوادی عام بر منتقدین ما حاکم است و سواد لازم را برای نقد همه‌جانبه نداریم و من کمتر چنین چیزی می‌بینم. ممکن است نسل جوان اطلاعات فنی را خوب بداند ولی واقعیت این است که فقط شناخت خود سینما در نقد مهم نیست، بلکه روانشناسی، جامعه شناسی، تاریخ و خیلی چیزهای دیگر لازم است تا نقد بتواند تاثیرگذار باشد.

هر کس در سینما دستش به جایی بند نمی‌شود وارد عرصه نوشتن می‌شود

نویسنده کتاب «موج نو یا سینمای ایران چگونه دگرگون شد»‌ در پاسخ به اینکه روند نزولی تاثیرگذاری نقد به کدام عامل منتقد، مخاطب، سینما یا فرهنگ ایران برمی‌گردد؟ بیان کرد:‌ به تمام این  موارد ارتباط دارد. یک دلیل روشن برای من این است که هر کسی در سینما دستش به هیچ جایی بند نمی‌شود وارد عرصه نوشتن می‌شود چون این کار دیگر خیلی امکانات و هزینه نمی‌خواهد و فقط کافی است در یک روزنامه، یک خبرگزاری یا حتی یک سایت شخصی شروع به نوشتن کنی و بعد هم در ایام جشنواره فجر کارت می‌گیری و وارد سالن‌های اصلی جشنواره می‌شوی و ناگهان حدود هزار نفر را می‌بینی که همه مدعی نقد هستند، اما واقعاً چند نفر را در میان آن‌ها می‌توان پیدا کرد که نوشته‌هایشان بر فضای سینمایی کشور تاثیر گذار است؟

طالبی‌نژاد که کتابی با نام «سیلی نقد» را به تالیف مهرداد شمشیربندی در بازار دارد، ادامه داد:‌ این کتاب حاصل گفت‌وگویی در طی چهار سال است و بنده در آنجا دیدگاه خود را – درست یا غلط – درباره نقد بیان کرده و با تاکید براینکه ادعایی ندارم اما سعی کرده‌ام با صراحت لهجه درباره برخی منتقدها صحبت کنم و شاید آن‌هایی که شناخت کافی از مقوله نقد ندارند متوجه شوند که نقد فیلم برخلاف آنچه در ایران رایج است، به این آسانی‌ها نیست؛ یعنی منتقد بودن نیاز به پیش زمینه‌هایی دارد و بعد مسئولیت پذیری در آن خیلی مهم است چون گاهی با نوشته‌هایی مخاطب را گمراه کرده‌ایم و در این سال‌ها کسانی بودند که با نوشته‌های تبلیغاتی خود، که بیشتر حالت روابط عمومی فیلم را داشتند، مخاطب را گمراه کرده‌اند.

او درباره‌ی اینکه آیا همان معدود منتقدهای دلسوز فعلی که به وجودشان معتقد است توانسته به سینما کمک کنند؟ گفت: حتما همینطور است. زنده یاد ایرج کریمی تا وقتی زنده بود و نقد می‌نوشت اثرگذاری خود را داشت. من بارها از فیلمسازان درجه یکی مثل داریوش مهرجویی شنیده بودم که با خواندن نقدهای او خیلی یاد گرفته‌اند. الان هم منتقد باسواد داریم منتها دوغ و دوشاب یکی شده است.

 بخش دیگری این گفت‌وگو به وضع بازار کتاب‌های سینمایی اختصاص پیدا کرد و طالبی‌نژاد به جنجال‌هایی اشاره کرد که گاهی فقط برای فروش بیشتر و بازار گرمی هستند و افزود:‌ البته فکر می‌کنم در جامعه ۸۵ میلیونی که تیراژ کتاب به ۵۰۰ جلد می‌رسد هر کاری برای افزایش تیراژ یا دست‌کم به حالت طبیعی برگرداندن آن اتفاق خوبی باشد و من هم اگر می‌توانستم، یک سال قبل از این دست جنجال‌ها را برای کتابم به راه می‌انداختم و می‌گفتم که در آن همه چیز را درباره مسعود فراستی گفته‌ام.

او در ادامه درباره کتاب‌های سینمایی منتشر شده در سال‌های اخیر که بیشتر مصاحبه محور هستند و تحلیل چندانی از سینما در آن نمی‌بینیم، بیان کرد:‌ اشکالی ندارد که یک مصاحبه‌کننده‌ی باسواد با یک فیلمساز باسواد گفت‌وگو کند و حرف‌ها تبدیل به کتاب شود. در این باره بهترین نمونه گفت‌وگوی فرانسوا تروفو با  آلفرد هیچکاک است و این یکی از بهترین کتاب‌هایی است که در باره هیچکاک منتشر شد. در ایران هم این روند رواج پیدا کرده و اخیراً کتابی از گفت‌وگوی محسن آزرم با بهمن فرمان‌آرا منتشر شده و خود من هم کتابی با نام «به روایت ناصر تقوایی» دارم که برای چاپ پنجم آماده می‌شود. این کتاب به دلیل اعتبار مصاحبه‌شونده (ناصر تقوایی) کتاب موفقی بود ولی به هر حال اگر گفت‌وگوها ژورنالیستی باشد جایی برای انتشار در قالب کتاب نباید داشته باشند.

کمبود کتاب‌های مرجع از سینمای ایران

وی درباره‌ی مباحثی که در حوزه تالیفی کمتر به آن‌ها پرداخته شده است، هم گفت:‌ بخشی از ضعف‌ها درباره زیبایی‌شناختی سینماست و نیز بحث‌های تئوریک و نظری که خیلی کم شده‌اند. البته شاید الان کسی نیاز به آن را احساس نمی‌کند. یک زمانی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ بیشترِ کتاب‌هایی که در حوزه ادبیات سینمایی منتشر شدند درباره زیبایی‌شناختی و مسائل تکنیکی و فنی بودند چون آن موقع نیازش وجود داشت ولی الان خیلی راحت در اینترنت سرچ می‌کنند و این کتاب‌ها شاید اصلا مخاطب نداشته باشند، مگر اینکه سراغ نوع دیگری از کتاب‌های سینمایی برویم مثل گفت‌وگوهای جنجالی که بیشتر عامه‌گری و عامه‌پسندی در آن است در صورتی که نیاز واقعی جامعه سینمایی ما نباید این‌ها باشد، چون معتقدیم سینماگران جزء قشر فرهیخته جامعه باشند و باید پیش‌روتر و آگاه‌تر از عامه مردم باشند.

این منتقد که این روزها در حال تمام کردن تالیف کتابی درباره وضعیت کتاب‌های مرجع در سینمای ایران هست گفت:‌ در مورد سینمای ایران کتاب‌های مرجع کم داریم و بیشتر کارهایی در گذشته توسط جمال امید و بعد عباس بهارلو (غلام حیدری) انجام شده که آثار خوبی ثبت شده‌اند. تعریف از خود نباشد، خود من هم کتاب‌هایی در این مورد دارم از جمله «سینما اگر باشد» که به تاریخ تحلیلی سینما پس از انقلاب می‌پردازد و الان هم مشغول تمام کردن نگارش کتابی به نام «لُعبتک‌ها» هستم که بررسی تیپ‌های ثابت در سینمای ایران از ابتدا تا اکنون است، مثل جوان اول‌ها و کمدین‌ها و کلاه مخملی‌ها که امیدوارم تا پایان سال به انتشار برسد. اما از آنجا که مدرس سینما هم هستم و سی سال از عمرم را در این حوزه گذراندم احساس کلی‌ام این است که هر چه جلوتر می‌رویم نسل جوان به‌رغم علاقه و جدیت و استعدادی که دارد، نسبت به تاریخ سینمای ایران کمی بیگانه است. البته منظورم وقایع نگاری و تاریخ نگاری نیست بلکه بر تاریخ تحلیلی تاکید دارم.

طالبی‌نژاد در پایان در پاسخ به اینکه با توجه به کم‌توجهی به تحلیل در سینما چه چیزی از این روزهای سینما باید باقی بماند؟ گفت: اول این را بگویم که ما چند نوع نقد و منتقد داریم. بعضی منتقدان با فیلم‌ها عشق‌ورزی می‌کنند که خیلی هم جذاب است ولی ممکن است این‌ نوع نقدها باعث ارتقای سطح فرهنگ سینما یا شعور سینمایی نشود. مثلا نقدهای پرویز دوایی از این سنخ است  که بسیار استادانه و جذاب‌اند، یا نقدهای دوست بزرگوارم جواد طوسی هم همینطور است. اما از آن طرف بعضی منتقدین مثل جهانبخش نورایی، مجید اسلامی یا هوشنگ گلمکانی هستند که تحلیل می‌کنند ولی اشکال بزرگ‌ آن‌ها این است که کم نقد می‌نویسند مثل جهانبخش نورایی که سالی یک یا دو نقد بیشتر نمی‌نویسد ، در حالی که یکی از تحلیلی‌ترین نگاه‌ها را در حوزه نقد دارد.

او ادامه داد: از این دورانی که به سر می‌بریم ناامیدی، حرمان، بغض، گریه، سکوت، سکون و درد و رنج برای آیندگان در همه زمینه ها و از جمله سینما می‌ماند و این‌ها باید در سینما نمود پیدا کند. البته نه اینکه صرفا یک مریض کرونایی روی تخت را نشان دهیم بلکه باید آنچه بر خانواده‌ها و انسان‌ها در این دوران گذشت روایت شود. ما سال گذشته تعداد قابل توجهی از سینماگران را از دست دادیم و حتی اشکی نتوانستیم برای آن‌ها بریزیم و دور هم سوگواری کنیم. این‌ها مرگ‌های خاموشی بودند که نباید بگذاریم فراموش شوند.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند