ابوالفضل جلیلی

فیلمسازی که هیچ‌کدام از فیلم‌هایش اکران نشده

به گزارش باکس افیس ایران: روزنامه شهروند نوشت:‌ ابوالفضل جلیلی ۱۵ فیلم سینمایی و ده‌ها جایزه از فستیوال‌های کوچک و بزرگ سینمایی دارد، اما تاکنون هیچ‌یک ‏از فیلم‌هایش به نمایش عمومی درنیامده و حتی سینماهای هنر و تجربه‌ هم از نمایش فیلم‌های او خودداری کرده.

«پدر من ۲۰‌سال با من اختلاف سنی داشت و بنابراین مثل دو دوست یا برادر با هم حرف می‌زدیم و چیزهای زیادی ‏درباره زندگی به من یاد می‌داد. او دوست داشت پزشک شوم و به مردم مناطق محروم کمک کنم. اما بعد از اینکه دید می‌خواهم سینما ‏را ادامه دهم، سفارش مهمی کرد و گفت اگر خواستی حرفی به مردم بزنی، یا آنها را بخندان و حرفت را بزن یا متأثرشان کن و به ‏گریه‌شان بینداز. حواست باشد که مبادا مردم را بندازی به فکر- که آن‌وقت کلاهت پس معرکه است. چون اگر چیزی را نفهمند می‌زنند ‏آش‌ولاشت می‌کنند‎.» ابوالفضل جلیلی با آن طنز همیشگی نهفته در زیر تک‌تک جملاتش نقبی می‌زند به گفته‌های پدرش. در پاسخ به این پرسش که چرا ‏فیلم‌هایش به نمایش درنمی‌آید و کسی آنها را نمی‌بیند. جلیلی با دلخوری خاطره‌اش را می‌گوید و می‌گذرد، با جملاتی که به نحو ‏طعنه‌آمیزی می‌تواند آینه‌ای باشد پیش روی سینمای ایران: «مشکل فیلم‌های من این است که مردم را به فکر می‌اندازد. به خدا قصد این ‏کار را ندارم، اما شاید این مسأله به علت جنس فیلم‌هایم باشد‎.» تلخ است، اما واقعیت دارد: جلیلی ۱۵فیلم سینمایی و ده‌ها جایزه از فستیوال‌های کوچک و بزرگ سینمایی دارد، اما تاکنون هیچ‌یک ‏از فیلم‌هایش به نمایش عمومی درنیامده و حتی سینماهای هنر و تجربه‌ هم از نمایش فیلم‌های او خودداری کرده.

البته در چند وقت ‏اخیر بنیاد سینمایی فارابی شماری از فیلم‌های او چون «دت یعنی دختر»، «گال»، «گل یا پوچ»، «یک داستان واقعی»، «ابجد»، ‏‏«حافظ»، «داروگ»، «دان»، «دلبران» و «رقص خاک» را در قالب پکیج دی.وی.دی به بازار فرستاده؛ اما کیست که نداند برای یک ‏سینماگر مهم‌ترین اتفاق، نمایش عمومی فیلم‌هایی است که روح و روان و جانش را بر سر ساخت آنها گذاشته و برایش تلخ است دیدن ‏انزوای فیلم‌هایش‎…

ابوالفضل جلیلی خیلی زود می‌رود سر اصل مطلب: «روزی از مسئولی سوال کردم که چرا فیلم‌های تقریبا تمام فیلمسازان حتی ‏آنهایی که بدترین روابط را با ارشاد دارند به نمایش درمی‌آید، اما فیلم‌های من نه؛ که گفت آنها معلوم است فیلم است، اما ‏فیلم‌های تو را مردم باور می‌کنند.»

او می‌گوید: «اصلا اصل ماجرا همین است. آن مسئول می‌گفت در فیلم‌های دیگران که مثلا درباره ‏مصایب کارگران ساخته شده، حواس مردم به این است که فلان بازیگر چه خوب نقش کارگر را بازی کرده اما در فیلم‌های تو، چون خود ‏آن کارگر حضور دارد، مردم تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند و همه چیز را باور می‌کنند. برای همین هم با اینکه همه فیلم‌های من قابل ‏نمایش است و هیچ‌کدام چیزی ندارد که حساسیت ایجاد کند، اما می‌بینیم که سینما و تلویزیون آثاری را که از سر تا پایشان پر ‏است از ادبیات لُمپنی نمایش می‌دهد و فیلم‌های مرا نه‎.»

در تمام این سال‌ها، یعنی درست ازسال ۱۳۶۲ که ابوالفضل جلیلی بیست‌وهفت ساله فیلم «میلاد» را می‌سازد تا همین امروز که فیلم «مسیر ‏معکوس» را تمام کرده؛ این کارگردان پشت سر هم کار کرده و فیلم ساخته و فیلم‌هایش را در فستیوال‌های جهانی به نمایش گذاشته. ‏اودیسه‌ای که حاصلش جوایز و نامزدی‌های پرشمار در فستیوال‌هایی از همه نوع، از ونیز و لوکارنو تا رم و توکیو و کرالاست. با این حال ‏و به‌رغم تمام موفقیت‌های جشنواره‌ای، بسیاری از تحلیلگران و حتی سینماگران عقیده دارند مواردی چون سینمای ابوالفضل جلیلی که ‏چرخه طبیعی سینما اعم از تولید، اکران و تولید جدید شکل نمی‌گیرد، نشان از اخلال در سیستم سینمای کشور دارد. به این باور، ‏اینکه فیلمی ساخته شود و بعد از نمایش در چند فستیوال به کشوی میز کارگردان بازگردد، طبیعی و منطقی نیست و اصلا ذات و ‏مفهوم صنعتی سینما را زیر سوال می‌برد. جلیلی با اینکه چنین انتقادی را کاملا رد نمی‌کند، اما پیداست که می‌خواهد از خود و ‏سینمایش رفع اتهام کند: «من به آنهایی که چنین ایرادهایی می‌گیرند حق می‌دهم. ولی مواقعی هست که فیلمساز با سرمایه ‏تهیه‌کننده و با اکیپ شصت- هفتاد نفره فیلم می‌‏‎سازد و نتیجه‌اش نمایش داده نمی‌شود- که به نظر من فارغ از مسائل سیاسی ‏‏(که هیچ‌گاه سانسور پسندیده نبوده و نخواهد بود) یک کار گناه هم است که ثروت کسی را هدر بدهی و زحمات گروهی را که ‏تلاش کرده‌اند استعداد و توانایی‌شان دیده شود، نادیده بگیری. اما در مورد من ماجرا متفاوت است. چون اصلا روش فیلمسازی من متفاوت است. ‏من در فیلمسازی نه با پول زیاد کار دارم و نه با امکانات آن‌چنانی؛ و برای همین هم اغلب با پول خودم فیلم می‌سازم و دین هیچ‌کس ‏بر گردنم نیست‎.»

فیلمسازی از نوع جلیلی

«‎من دوربین معمولی دیجیتال خریده‌ام و با سه چراغ هشتصد و دو نفر دستیاری که دارم فیلم می‌سازم. یعنی خودم فیلمنامه ‏می‌نویسم، کارگردانی، فیلمبرداری و مونتاژ می‌کنم و درواقع همه کارها را خودم انجام می‌دهم و دستیارانم هم یکی‌شان ‏صدابرداری می‌کند و آن دیگری هم در فیلمبرداری و کارگردانی به من کمک می‌کند. در حقیقت ما تیم سه نفره هستیم که فیلم ‏می‌سازیم و چون اغلب بازیگرانم غیرحرفه‌ای هستند، از این نظر هم هزینه‌ای روی دوش‌مان نیست. این نوعی فیلمسازی کاملا ‏مستقل است که سال‌هاست آن را پی گرفته‌ایم و چون با پول خودمان هم کار می‌کنیم، از بابت مسائل اقتصادی فیلم هم نگرانی خاصی ‏نداریم‎.»

‎این یعنی اکران نشدن فیلم‌های ابوالفضل جلیلی او را آزار نمی‌دهد؟‎ «نه آزار نمی‌بینم. به این دلیل که هیچ‌گاه فیلم‌های من اکران نشده که بخواهم به انتظار آن بمانم و نگرانی بکشم. شاید برای کسانی که ‏کار تجاری می‌کنند و در بدنه سینما فعال‌اند، اکران نشدن کارهاشان باعث اخلال شود، چون آنها با فروش کارهاشان سراغ کارهای ‏بعدی می‌روند- و حالا اکران نشدن می‌تواند جلوی فروش گاه سرسام‌آور فیلم‌هاشان را بگیرد. اما شرایط من متفاوت است‎.»

جلیلی می‌گوید اولویتش در سینما با بیش از ۹۰‌درصد کارگردانان دیگر متفاوت است: «مشکل من در سینما هیچ‌گاه امکانات نبوده و ‏نیست. من با هر شرایط و با هر امکاناتی می‌توانم کار بکنم. مشکل من همیشه کمبود اندیشه ناب است. یعنی اگر بتوانم فکر قشنگ ‏پیدا کنم و برسم به شخصیت قشنگ، داستان قشنگ، موضوع قشنگ یا در کل ایده قشنگ، درواقع کار خودم را کرده‌ام و نیاز ‏آن‌چنانی به یک‌سری امکانات آن‌چنانی ندارم‎.»

سینما به‌عنوان کشف و شهود

وقتی فیلمسازی چنین روند غیرطبیعی و متفاوتی پی می‌گیرد، می‌شود گفت شاید با اهدافی دیگر پا به دنیای سینما گذاشته است. ‏اما جلیلی حتی این را هم رد می‌کند و می‌گوید در فیلمسازی جز جنبه دلیِ کار، چیز دیگری برایش جذاب نیست: «فیلمسازی برای ‏من یک عادت است. همان‌طور که از هشت‌سالگی شروع کردم به نقاشی و بعد هم خطاطی و عکاسی، از نوجوانی به این‌سو هم ‏فیلمسازی بدل شده به عادتی که نمی‌توانم کنارش بگذارم. یعنی دلیل خاصی برایش ندارم. مثل آن کسی که ورزش یا هر چیز دیگری ‏را دوست دارد، من هم این کار را دوست دارم. درواقع می‌توانم بگویم من برای دل خودم فیلم می‌سازم. مثل خیلی کارهای دیگری ‏که برای دلم می‌کنم؛ مثلا من سال‌هاست آواز می‌خوانم، اما کسی ندیده در مجلسی بزنم زیر آواز یا به خودم به‌عنوان خواننده کِرِدیت ‏بدهم، نه. من آواز می‌خوانم چون به من آرامش می‌دهد. فیلمسازی هم همین‌طور. نه برای پول درآوردن ‏است، نه برای جشنواره‌ها، بلکه فقط می‌توانم آن را نوعی کشف و شهود بنامم که با حس و حالش انس گرفته‌ام‎.»

به باور ابوالفضل جلیلی «ما یا از این‌ور بام پایین می‌افتیم یا از آن‌ور بام. یا خودپسندانه توقع کُرنش از همه داریم یا به نحو ‏غیرمنطقی اظهار خاکساری و شکسته‌نفسی می‌کنیم. اما من از بچگی چون نه در گروهی بودم، نه استادی داشتم، عادت کرده‌ام از ‏خودم تنیده و در خودم پروانه شوم. پس همه چیز را نوعی کشف و شهود می‌دانم. فیلمی می‌سازم تنها به این امید که چیزی که در ‏ذهنم بوده، در فلان لحظه آن خوب از کار درآید. اگر این اتفاق بیفتد، راضی می‌شوم و دیگر مهم نیست کسی بابت آن مرا تشویق ‏کند یا نکند. برای همین هم با اینکه هیچ‌کدام از فیلم‌های من تاکنون اکران نشده ‌است، ناله نکرده‌ام و هیچ توقعی هم از کسی ‏نداشته‌ام، آن ‌هم در جایی که هیچ چیزی سر جای خود نیست و چیزی حساب و کتاب ندارد‎.» اما به ‌هر حال دیده شدن می‌تواند هنرمند را در تصحیح مسیر و روندی که در پیش گرفته، کمک کند. جلیلی می‌گوید دیده شدن را ‏هم به دلایل خاصی دوست دارد: «هر فیلمسازی دیده شدن را دوست دارد. من هم دوست دارم فیلم‌هایم دیده و درباره‌شان ‏صحبت شود تا جوانی که فکر می‌کند برای اولین فیلمش باید بهترین دوربین‌ها و سیستم‌های نوری و بهترین بازیگران را در اختیار ‏داشته باشد، ببیند که من با دو تا چراغ هشتصد یک فیلم سینمایی ساخته‌ام‎.»

کرونا و دیروز و فردا

بعید است این روزها درباره جامعه، سینما یا هر چیز دیگری حرف بزنی، اما حرف کرونا وسط نیاید. ابوالفضل جلیلی می‌گوید فکرش ‏چندان متوجه این میهمان ناخوانده نیست: «شرایط من با بقیه مردم فرق دارد. من همیشه در دنیای خودم هستم. یعنی الان شرایطی که ‏کرونا به وجود آورده و بسیاری از زندگی‌ها را تغییر داده، بر من و زندگی من تأثیری نداشته و من همان‌گونه زندگی می‌کنم که قبلا هم ‏می‌کردم و همان کارها را می‌کنم، با این تفاوت که کمتر بیرون می‌روم و در مجامع حاضر می‌شوم‎.»

این کارگردان درباره سخنان اندیشمندان و تحلیلگرانی هم که می‌گویند کرونا جوامع بشری را وارد دوره‌ای جدید از حیات کرده است، چندان خوشبینی ندارد: «اول اینکه باید درباره کرونا بگویم به باور من این قراردادی جهانی است و یک‌سری مسائل پس و ‏پشتش دارد. دوم اینکه برخلاف چیزهایی که گفته می‌شود، این ویروس چه تأثیری بر زندگی‌ها خواهد گذاشت، من حداقل در جامعه ‏خودمان چنین چیزی نمی‌بینم. شاید هم چون نگاه به آینده برای ما ترسناک است و همه دنبال گذشته‌اند. ما همیشه از آینده ضربه ‏خورده‌ایم و ضرب‌المثل ‌سال به ‌سال دریغ از پارسال را با عمق وجودمان زیسته‌ایم. برای همین هم از جهیدن و جلو رفتن می‌ترسیم‎.»


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند