پیام دهکردی متولد ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۶ در شهرکرد، بازیگر است
فارغ التحصیل لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد اراک و فوق لیسانس تئاتر از دانشگاه تهران است بجز بازی، کارگردان و مدرس فن بیان است.
کارگری از بچگی
از همان دوران بچگی در شهرکرد تابستان های من اینگونه می گذشت که پدرم فرفره درست می کرد و من با یک صندوق آدامس و شانسی باید در کوچه های می چرخیدم تا اجناسم رو بفروشم. کار در ساندویچی پسر عمه ام، و سپس در زمین های کشاوری دایی و شوهر عمه هایم جز اتفاقات آن روزگار بود.
دانشجویی، بازیگری و بی پولی
در اصفهان شاگرد مرحوم ابراهیم کریمی بودم، در اراک دانشجوی تئاتر و در تهران هم در کلاس های بازیگری استاد سمندریان شرکت می کردم. با ماهی ۱۱ هزار تومان باید اموراتم را می گذراندم، آنقدر پیاده می رفتم که پینه های پایم هنوز هست.
ازدواج و مسافر کشی
بعد از ازدواج از پدرم خواستم مخارج عروسی را به خودم بدهد تا بتوانم کاری کنم، به سختی راضی اش کردم و با کلی قرض یک پیکان مدل ۶۲ گرفتم و مشغول مسافرکشی شدم
ورود به تلویزیون و سینما + شهرت
دهکردی فعالیت حرفه ای خود را از تئاتر شروع کرد و در اوایل دهه ۸۰ با سریال باغ بلور رامبد جوان و یک تکه نان کمال تبریزی وارد تلویزیون و سینما شد.
شهرت او بیشتر به سریال شهریار در سال ۱۳۸۶ بر می گردد که در نقش ابوالقاسم شیوا، دوست شهریار به شدت دیده شد.
تدریس
وی در دانشکده های هنری و آموزشگاه های بازیگر تدریس می کند، جشنواره تئاتر به نام امید را پایه گذاری کرده و حالا در لاهیجان نیز آموزشگاه خصوصی بازیگری خود را دارد
بیماری صعب العلاج
در سال ۱۳۸۵ متوجه شد به بیماری سختی مبتلا شده و زمان کمی برای زنده ماندن داشت، این بیماری سرطان نبود ولی اشتراکات زیادی با سرطان داشت و بعید نبود منجر به این بیماری شود. اما او در زمان بستری در بیمارستان تصمیم گرفت با این بیماری مبارزه کند و در نهایت موفق شد
مهاجرت به شمال
چند سالی است به علت ترافیک، آلودگی و ازدحام از تهران به شمال مهاجرت کرد، او در لاهیجان ساکن شده و در این شهر آموزشگاه بازیگری نیز دایر کرده است
سختی هایی که من را ساختند
در روی بوفه های اتوبوس نشستن یا با کامیون در مسیر اصفهان – اراک رفت و آمدن کردن، یا پخت سویا پلوهایی که بین بچه های دانشکده معروف شده بودم، اینها همه از سرمایه های زندگی من است.اگر آن نقص ها، آن نداشتن ها اگر بود، امروز من به چیزی که می خواستم نمی رسیدم و این اتفاقات در زندگی من رخ نمی داد
بدون دیدگاه