به گزارش باکس افیس ایران: مارلون ارنست براندو جونیور (انگلیسی: Marlon Ernest Brando Jr.؛ ۳ آوریل ۱۹۲۴ – ۱ ژوئیه ۲۰۰۴) بازیگر آمریکایی بود. او در طول ۶۰ سال فعالیت حرفهای خود افتخارات گوناگونی از جمله دو جایزهٔ اسکار، سه جایزهٔ آکادمی فیلم بریتانیا و چهار جایزهٔ گلدن گلوب کسب کردهاست. او بهعنوان یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین بازیگران قرن بیستم در نظر گرفته میشود.
براندو در زمینههای کنشگری بهویژه جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان نیز فعالیت داشت. او یکی از نخستین بازیگرانی است که سیستم بازیگری استانیسلاوسکی و بازیگری متد را به مخاطبان جریان اصلی رساند.
براندو یکی از تأثیرگذارترین بازیگران تاریخ سینما است و در بین بسیاری از علاقهمندان به سینما و منتقدان به عنوان «بهترین بازیگر تاریخ سینما» شناخته میشود. بسیاری بهترین نقش او را ویتو کورلئونه در پدرخوانده میدانند. آنچنان که خودش بیان کرده هرگز فکر نمیکرده در جهان سینما به چنین شهرتی برسد و میگوید:
همهچیز اتفاقی شد، اگر خوش شانس نمیبودم و بازیگر نمیشدم، معلوم نیست که قرار بود سر از کجا دربیاورم. احتمالاً یک شیاد و کلاهبردار میشدم. کلاهبردار خوبی میشدم.
او در دوران نوجوانی به اجبار پدر وارد آکادمی نظامی شد، ولی آن را نیمه تمام گذاشت. بعدها به آکادمی بازیگری استلا آدلر (زنی که تاکنون یکی از بزرگترین استادان بازیگری مخصوصاً در رشته تئاتر شناخته میشود) رفت و سپس به تئاتر برادوی راهیافت. در واقع بیشتر بازیگران بزرگ هالیوود مدتی را در تئاتر برادوی کار کردهٰاند. با نمایش تئاتری اتوبوسی به نام هوس که بعدها در فیلم آن را نیز نقشآفرینی کرد نامش سر زبانها افتاد.
همچنین بنا به گفته خودش نقدهایی که بعد از تئاتر اتوبوسی به نام هوس در روزنامهها نوشته شد یکی از دلایلی است که او در تمام عمر خود رابطهٔ خوبی با روزنامهها و مجلات نداشت، روزنامهها در مورد این نمایش که مارلون در آن نقش یک مرد بیاحساس و وحشی را بازی میکرد نوشته بودند که مارلون براندو در حقیقت شخصیت خود را در این نمایش به صحنه بردهاست.
او بعد از سه سال پیایی بازی در نمایش تئاتر اتوبوسی به نام هوس بالاخره قراردادهایی با کمپانیهای سازنده فیلم نوشت و در اولین فیلم سینماییاش به نام مردان که در آن نقش یک سرباز معلول را بازی میکرد ظاهر شد.
براندو از سوی انستیتوی فیلم آمریکایی به عنوان چهارمین ستاره بزرگ سینما در میان ستارههای مرد سینما که اولین تجربهٔ بازیگریشان در سال ۱۹۵۰ یا پیش از آن اتفاق افتاده بود، رتبهبندی شد. او یکی از شش بازیگری بود که مجلهٔ تایم در سال ۱۹۹۹ نامشان را در فهرست ۱۰۰ شخصیت برجسته قرن بیستم قرار داد. تایم در این فهرست براندو را به عنوان «بازیگر قرن» برگزید.
ابتدای زندگی
مارلون براندو جونیور، سوم آوریل ۱۹۲۴ در اوماهای نبراسکا چشم به جهان گشود، مادرش بازیگر تئاتر بود و پدرش در تولید مواد شیمیایی فعالیت داشت. یازده ساله بود که همراه با خانواده به ایلی نویز مهاجرت کرد. در این زمان والدینش از یکدیگر جدا شدند و مدتی کوتاه همراه با خواهرش جوسلین و فرانسز با مادرش زندگی کرد. او خود دربارهٔ دوران کودکیش میگوید:
«ما در شهری کوچک زندگی میکردیم، و مادرم یک دائمالخمر بود. زمانیکه مادر میرفت و گم میشد، ما نمیدانستیم که او کجاست. برایم عادت شده بود که بروم و او را از زندان در بیاورم. خاطرات او حتی اکنون نیز مرا پر از شرم و خشم میکند.»
تمایل مارلون به بازیگری در تئاتر وابسته به حرفه و ترغیبهای مادرش بود. پیش از مارلون، خواهرش جوسلین جذب بازیگری شد. جوسلین به نیویورک رفت تا در آکادمی هنرهای دراماتیک آمریکا به آموزش بازیگری مشغول شود. بعدها او سر از برادوی درآورد و بازیگری در تلویزیون و سینما را نیز به تجربیات خود افزود. پس از آنکه دیگر خواهر مارلون به نیویورک رفت تا در رشته هنر تحصیل کند او نیز راه خواهرش را در پیش گرفت. براندو دوران کودکی تلخ و سختی را از سر گذراند و چندین بار از مدرسه اخراج شد تا در ۱۶ سالگی به مدرسه نظام رفت جایی که پدرش قبلاً به آنجا رفته بود. مارلون نوجوان در مدرسه نظامی به فعالیتهای نمایشی مشغول شد. او نظم محیطهای نظامی را تاب نمیآورد. بارها از مدرسه فرار کرد و دستگیر شد هر چند هم کلاسیهایش او را دوست داشتند و از او حمایت میکردند، اما عاقبت تصمیم گرفت تحصیل در مدرسه نظام را نیمه کاره رها کند.
زندگی شخصی
براندو آشکارا دوجنسگرا بود. وی در مصاحبهای در این باره گفت: “مانند تعداد بیشماری از دیگر مردان، من هم رابطهی همجنسگرایانه داشتهام. این یک چیز عادی ست، من اهمیت نمیدهم دیگران ممکن است چه فکری کنند.” در کتابهای زندگینامهای که دربارهٔ براندو انتشار یافتهاست، به رابطه عاشقانه وی با جیمز دین، کری گرنت، لارنس الیویه و راک هادسن اشاره شدهاست.
ورود به تئاتر
براندو در سال ۱۹۴۲ به مدرسه تئاتر حرفهای آمریکا پیوست و در این مکان به تجربههای کارگاهی تئاتر دست یافت. پس از آن بود که سر از اکتورز استودیو درآورد و تحت آموزش استلا آدلر استاد بزرگ بازیگری زمان قرار گرفت و در این دوران، بازیگری به شیوه استانیسلاوسکی را آموخت. هر چند همواره با آدلر در کشمکش بود و عاقبت اکتورز استودیو را رها کرد.
براندو به خاطر خلق و خوی معترض و ناخوشایندی که داشت، باعث شده بود تا از یکی دو کار تئاتری اخراج شود. بعد به عضویت یک گروه محلی درآمد و با نمایش «مادر را به یاد میآورم» به برادوی پا گذاشت.
در سال ۱۹۴۸ و در سن ۲۴ سالگی به نقش استنلی کوالسکی در نمایش اتوبوسی به نام هوس در برادوی روی صحنه رفت. ایفای نقش یک کهنه سرباز در نمایش «کافه تراک لاین» نامش را بر سر زبانها انداخت. هر چند این نمایش با شکستی تجاری همراه شد، اما منتقدان چنان از قدرت بازیگری براندو به وجد آمده بودند که او را «متعهدترین بازیگر برادوی» نامیدند.
در سال ۱۹۵۳ براندو در نمایش «سلاحها و مرد» به کارگردانی لی فالک نیز خوش درخشید. او برای بازی در این نقش پیشنهاد دستمزد هفتهای ۱۰۰۰۰ دلاری در برادوی را رد کرد تا در این نمایشنامه در بوستون روی صحنه برود در حالی که تنها ۵۰۰ دلار دستمزد هفتگی میگرفت، این آخرین نقش آفرینی مارلون براندو روی صحنه تئاتر بود.
زندگی سینمایی و فیلمهای شاخص
پس از درخشش روی صحنه در نمایش تئاتری «اتوبوسی به نام هوس» از سوی الیا کازان فیلمساز نامدار دوران دعوت شد تا در نسخه سینمایی این نمایش به نقش آفرینی مشغول شود. شخصیت استنلی کوالسکی در نسخه سینمایی نمایشنامه کلاسیک «اتوبوسی به نام هوس» با نام براندو عجین شد و شهرتی جهانی یافت. این فیلم و فیلم در بارانداز (هر دو به کارگردانی الیاکازان) در دهه ۱۹۵۰ نام براندو را به عنوان استعدادی جدید در بازیگری سینما بر سر زبانها انداخت. او در میانسالی با ایفای نقش دن ویتو کورلئونه در فیلم پدرخوانده نام خود را جاودانه ساخت. نقشی که دومین جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برایش به ارمغان آورد.
دهه پنجاه
مردان (۱۹۵۰)-براندو نخستین بار در فیلم «مردان» بازی کرد. او برای ایفای این نقش یک ماه در بیمارستان مجروحین جنگی بستری شد تا به جزئیات رفتاری نقش دست یابد، کاری که از دید بسیاری از بازیگران مجرب آن دوران مانند لارنس الیویه یا کلارک گیبل حماقت محض محسوب میشد.
اتوبوسی بنام هوس (۱۹۵۱)– پس از درخشش روی صحنه در نمایش اتوبوسی به نام هوس از سوی الیا کازان فیلمساز نامدار دوران دعوت شد تا در نسخه سینمایی این نمایش به نقش آفرینی مشغول شود. بازی نامتعارف براندو در نقش استنلی کوالسکی در این فیلم به انقلابی در تکنیکهای بازیگری تعبیر شد و شیوه بازیگری متد را با تغییری اساسی مواجه ساخت. پس از آن برای تست بازیگری در نقش اصلی فیلم «یاغی بی هدف» به استودیوی برادران وارنر رفت. نقشی که عاقبت جیمز دین برای ایفای آن برگزیده شد. بازی قدرتمندش در نسخه سینمایی اتوبوسی به نام هوس نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برایش به ارمغان آورد. نامزدی اسکار در سه سال بعدی نیز با فیلمهای زنده باد زاپاتا، ژولیوس سزار و در بارانداز تکرار شد و برای فیلم آخر، نخستین بار این جایزه را به خانه برد.
زنده باد زاپاتا(۱۹۵۲)-در نقش امیلیانو زاپاتا انقلابی مکزیکی ظاهر شد. الیا کازان کارگردانی فیلم را برعهده داشت و براندو نامزد جایزه اسکار بازیگری شد.
ژولیوس سزار(۱۹۵۳)-در نقش مارک آنتونی روم باستان در یک فیلم شکسپیری اجرای تئاتری و هنرمندانه از خود نشان داد.
وحشی (۱۹۵۳)– وحشی دیگر فیلم مهم براندو در دهه درخشان ۱۹۵۰ بود. او که در نقش یک موتورسیکلت سوار یاغی در این فیلم خوش درخشیده بود به بت نسل جوان تبدیل شد. تصویری که از او یک جوان عاصی عصر راک اند رول ارائه داد، به شمایل این عصر بدل شد. از اینجا به بعد تأثیر پدیده براندو روی نسل جوان دو چندان شد. تصویر جدید جوانان یاغی در آمریکا بر اساس ویژگیهای ظاهری براندو در فیلم «وحشی» (موتورسیکلت بزرگ، کاپشن چرمی و شلوار جین) شکل گرفت. پس از نمایش موفق این فیلم، فروش کارخانجات بزرگ موتورسیکلت آمریکا سیر صعودی به خود گرفت. «وحشی» در خارج از آمریکا نیز با توفیق تجاری روبرو شد تأثیراتی مشابه بر فرهنگ کشورهای دیگر جهان گذاشت.
در بارانداز (۱۹۵۴)-تحت کارگردانی الیا کازان و با همراهی گروهی از مستعدترین بازیگران دوران، براندو جایزه اسکار را برای ایفای نقش تری مالوی در «در بارانداز» به دست آورد. براندو و همبازیاش در این فیلم «راد استایگر»، برخی سکانسهای نوشته شده توسط کازان را نپسندیده و در این صحنهها به بداهه پردازی روی آوردند.
دزیره(۱۹۵۴)– بهترین ناپلئون تاریخ سینما.
سایونارا(۱۹۵۷)-در نقش خلبان نیروی هوایی آمریکا در ژاپن و روابط عاشقانه با زنی ژاپنی. برای این فیلم هم نامزد اسکار بازیگری شد.
- پنج فیلم نخست کارنامه بازیگری براندو، نام او را به عنوان یک استعداد بینظیر و خارقالعاده بازیگری در ذهن علاقهمندان و منتقدین سینما ثبت کرد. او سه سال متوالی جایزه فیلم بریتانیا (بفتا) را در سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ را به خود اختصاص داد.
- در دهه پنجاه توفیق براندو با بازی در نقشهایی کمنظیر چون اسکای مسترسون در «مردها و عروسکها» مترجمی ژاپنیتبار در «چای خانه ماه اوت» خلبان نیروی هوایی در «سایونارا» و یک افسر نازی در «شیرهای جوان» ادامه یافت. او برای «سایونارا» هم نامزد اسکار شد.
- او در سالهای دهه ۱۹۵۰ در کنار جیمز دین و مونتگمری کلیفت به یکی از ستارههای مشهور هالیوود بدل شد.
دهه شصت
در دهه ۱۹۶۰ براندو فیلمهایی چون «شورش در بونتی»، «سربازهای یک چشم» (تنها فیلمی که براندو خود آن را کارگردانی کرد)، «تعقیب»، «انعکاس در چشمان طلایی» و «کوئیمادا، بسوزان» (فیلمی از جیلو پونته کوروو که براندو آن را بهترین اثر بازیگری خود میدانست) بازی کرد. با این فیلمها کارنامه هنری براندو در پایان دهه ۶۰ به شدت لطمه خورده و او میرفت تا به دست فراموشی سپرده شود به همین دلیل به سوی فیلمهای کم بودجه یا مستقل روی آورد.
برخی از مورخین سینما دلیل این عزلت گزینی را فعالیتهای اجتماعی براندو، به ویژه حمایتش از گروه افراطی «پلنگهای سیاه» میدانند. براندو همچنین در جریان فیلمبرداری شورش در بونتی، آنچنان مجذوب اهالی و چشماندازهای تاهیتی شد که یک آبسنگ حلقویِ دوازهجزیرهای در آنجا خرید
دهه هفتاد
پدرخوانده (۱۹۷۲)– در آغاز دهه هفتاد براندوی میان سال با بازی در نقش خاطره انگیز «دن ویتو کورلئونه» در فیلم «پدرخوانده» به یکباره کارنامه هنری خود را دوباره احیا کرد. فرانسیس فورد کوپولا کارگردان پدرخوانده در این باره میگوید: براندو خود تست چهرهپردازیاش را انجام داد او با گذاشتن دو تیله در دهانش، فرم ویژه فک و صورت و شیوه پرخش گفتاری دن کورلئونه را شکل داد. کاپولا شیفته شخصیت پردازی براندو برای نقش ویتو کورلئونه شده بود.
اما باید با مسئولان استودیو میجنگید تا براندو را که به بدخلقی و رفتار غیر مسئولانه سر صحنه فیلمها شهرت یافته بود به آنان بقبولاند. مدیران کمپانی پارامونت میخواستند با دنی تامس برای ایفای این نقش قرارداد ببندند اما تامس که خود شاهد تمرینهای براندو برای این نقش بود پارامونت را وادار ساخت تا با مسئولیت کاپولا این نقش را به براندو بسپارند.
آخرین تانگو در پاریس (۱۹۷۲)– بازی براندو به رغم صراحتهای جنسی فراوان فیلم بسیار مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. او در همان سال نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. مونولوگ مشهور او در کنار جسد همسرش از سوی راجر ایبرت به بهترین صحنهٔ بازیگری در تاریخ سینما تعبیر شدهاست.
اینک آخرالزمان(۱۹۷۹)– یک فیلم ویتنامی ضد جنگ و کوبنده. به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا. او در نقش یک نظامی یاغی با طبیعت و چهره وهم انگیز ظاهر شد.
براندو در دهه هشتاد میلادی کلاً از سینما خداحافظی و دوری کرد و در جزیره شخصی اش در مناطق استوایی اقیانوس آرام زندگی کرد.
براندو در دهه نود با چند فیلم بی کیفیت بازگشتی نومیدانه داشت. افزایش وزن وحشتناک او آن سالهای آخر بسیار نمود داشت.
وی در سال ۲۰۰۱ در آخرین فیلم خود با نام «امتیاز» برای اولین و آخرین بار با رابرت دنیرو همبازی شد.
فعالیتهای اجتماعی
فعالیتهای اجتماعی براندو در زمینه احقاق حقوق مدنی سیاهان در دهه ۶۰ و سرخپوستان در دهه ۷۰ و یهودیان در دهه ۹۰، بخش دیگری از شخصیت جذاب و چند بعدی وی را رقم میزند.
ضمن آنکه او با رفتارهای مغرورانه و تند و غیر عادیاش لقب «پسر بد هالیوود» را به خود اختصاص داد.
او خود را یک دموکرات میدانست.
براندو در راهپیمایی مشهور حقوق مدنی سیاهان ۱۹۶۳ نیز حضور داشت.
در ابتدای دهه ۹۰ او علیه آپارتاید تبعیض نژادی موضع گرفت. او حتی در فیلمی با همین مضمون بنام فصل سفید خشک نیز بازی کرد.
در دهه نود در زندگی خانوادگی او نیز مشکلاتی پدیدار شد. پسر براندو، دوست پسر خواهرش را کشت که به دادگاه و زندان کشیده شد و در ادامه دختر براندو که بر اثر فشار روحی تحت درمان روانی بود خودکشی کرد.
او در سال ۱۹۷۳ دندانهای یک عکاس پاپاراتزی را شکست. خصوصیات اخلاقی غریب براندو، کودکی نامتعارف و پرمحنتش، زندگی خانوادگی از هم گسیخته و مصیبت بارش، سختگیریهایش هنگام حضور سر صحنه فیلمهای متعدد از جمله عدم تمایل یا ناتوانی در حفظ دیالوگها و سرپیچی از فرامین کارگردانها و رفتاری سرکشانه، ازدواجهای متعدد، عدم مدیریت مالی زندگی، همه و همه میتوانست کارنامه حرفهای هر بازیگری را نابود سازد؛ با این وجود، هرگز استعداد هنری و شعور سیاسی مارلون براندو فراموش نمیشود؛ اگر چه، تندمزاجیها، حماقتها، بیقیدیهای جنسی، اشتهای سیری ناپذیر برای غذا و از دست دادن فرصتهای بسیار او هم از یاد نخواهد رفت.
در آستانه چهل و پنجمین دوره جوایز اسکار که وی برای فیلم پدرخوانده نامزد دریافت جایزه بود؛ او اعلام کرد که مراسم اسکار را تحریم میکند و «ساشین لیتلفیدر» یک بازیگر ناشناخته را به جای خود میفرستد. او رئیس کمیته ملی بومیان آمریکا بود. هنگامی که نام براندو به عنوان برنده بهترین بازیگر نقش اول مرد خوانده شد، ساشین لیتلفیدر به روی صحنه آمد و در اعتراض به عدم وجود نماینده بومیان آمریکایی در صنعت سینما، جایزه اسکار را از طرف وی نپذیرفت و پیام او را به حاضرین رساند.
درگذشت
براندو روز یکم ژوئن ۲۰۰۴ (یازدهم تیر ۱۳۸۳) در سن ۸۰ سالگی درگذشت. علت واقعی مرگ او به دلیل اصرارهای عجیب وکیلش هرگز به درستی و صحت فاش نشد. بعدها بخش پزشکی دانشگاه UCLA علت مرگ براندو را مشکلات تنفسی ناشی از تصلب بافتهای ریوی اعلام کرد. هرچند این نکته نیز هرگز مورد تأیید وکیلش قرار نگرفت، علاوه بر آن براندو در سالهای پایانی عمر دچار نارسایی قلبی بود و گفته میشود از بیماری قند و سرطان کبد رنج میبرد. جسد او بنا بر وصیت خودش سوزانده شد. از مارلون براندو سه جمله به یادگار ماندهاست
– «بازیگری حرفهای پوچ و تو خالی است.»
– «هر چه پول درآوردم خرج روانپزشکها کردم.»
– «دیدن هنرپیشگان در تلویزیون که از زندگی خصوصی خود میگویند تهوعآور است.»
فیلمشناسی
جایزهها و نامزدیها
اسکار
سال | فیلم | رده | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۸۹ | فصل سفید خشک | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد | نامزد |
۱۹۷۳ | آخرین تانگو در پاریس | بهترین بازیگر نقش اول مرد | نامزد |
۱۹۷۲ | پدرخوانده | بهترین بازیگر نقش اول مرد | برنده |
۱۹۵۷ | سایونارا | بهترین بازیگر نقش اول مرد | نامزد |
۱۹۵۴ | در بارانداز | بهترین بازیگر نقش اول مرد | برنده |
۱۹۵۳ | ژولیوس سزار | بهترین بازیگر نقش اول مرد | نامزد |
۱۹۵۲ | زنده باد زاپاتا | بهترین بازیگر نقش اول مرد | نامزد |
۱۹۵۱ | اتوبوسی به نام هوس | بهترین بازیگر نقش اول مرد | نامزد |
جشنواره فیلم کن
سال | فیلم | رده | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۵۲ | مردها و عروسکها | بهترین بازیگر مرد | برنده |
گلدن گلوب
سال | فیلم | رده | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۸۹ | فصل سفید خشک | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد | نامزد |
۱۹۷۲ | پدرخوانده | بهترین بازیگر مرد فیلم درام | برنده |
۱۹۶۳ | آمریکایی زشت | بهترین بازیگر مرد فیلم درام | نامزد |
۱۹۵۵ | مردها و عروسکها | بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی | نامزد |
۱۹۵۴ | در بارانداز | بهترین بازیگر مرد فیلم درام | برنده |
۱۹۵۲ | زنده باد زاپاتا | بهترین بازیگر مرد فیلم درام | نامزد |
بفتا
سال | فیلم | رده | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۸۹ | فصل سفید خشک | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد | نامزد |
۱۹۷۳ | آخرین تانگو در پاریس | بهترین بازیگر خارجی | نامزد |
۱۹۷۲ | پدرخوانده | بهترین بازیگر خارجی | نامزد |
۱۹۵۴ | در بارانداز | بهترین بازیگر خارجی | برنده |
۱۹۵۳ | ژولیوس سزار | بهترین بازیگر خارجی | برنده |
۱۹۵۲ | زنده باد زاپاتا | بهترین بازیگر خارجی | برنده |
حلقه منتقدان فیلم نیویورک
سال | فیلم | رده | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۷۳ | آخرین تانگو در پاریس | بهترین بازیگر مرد نقش اول مرد | برنده |
۱۹۵۴ | در بارانداز | بهترین بازیگر مرد نقش اول مرد | برنده |
انجمن کارگردانان آمریکا
سال | فیلم | رده | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۶۳ | سربازهای یکچشم | کارگردانی برجسته | نامزد |
انجمن منتقدان پخش کننده فیلم
سال | فیلم | رده | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۷۴ | آخرین تانگو در پاریس | بهترین بازیگر مرد | برنده |
امی (ساعات پربیننده)
سال | فیلم | رده | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۷۹ | ریشهها: نسلهای بعدی | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد | برنده |
دیوید دی دوناتلو
سال | فیلم | رده | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۵۸ | سایونارا | بهترین بازیگر مرد خارجی | برنده |
بدون دیدگاه