متولدین ۱ اسفندسینما ، تئاتر و موسیقی؛ آربی اوانسیان

به گزارش باکس افیس ایران: آربی اوانسیان در اول اسفند ماه سال ۱۳۲۱ در جلفای اصفهان به دنیا آمد. بین سال​های ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۰ در دبیرستان کوشش داویدیان ارامنه در رشته ریاضی دوره متوسطه را به پایان رساند. در سال ۱۳۳۹ با تعدادی از همکلاسی​های خود گروه تئاتر «ارمن» را در باشگاه آرارات تاسیس کرد.

آربی اوانسیان بین سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ در مدرسه عالی رادیو و تلویزیون ملی ایران به تدریس تجزیه و تحلیل فیلم و زیبایی‌شناسی فیلم و در سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۲ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران کارگردانی و بازیگری تئاتر تدریس کرد. از سال ۱۳۴۸ در تاسیس و مدیریت کارگاه نمایش همکاری داشت. در طول ۱۲ سال فعالیت کارگاه نمایش، آربی آوانسیان به عنوان یکی از کارگردان‌های صاحب‌نام از تجربه‌های جدید در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی و کارگردانی استقبال کرد، و او را پدیدآورندهٔ راه‌کارهای تجربی در حوزهٔ کارگردانی تئاتر در ایران به شمار می‌آورند.

آربی اوانسیان در ژانویه ۱۹۷۹ با دعوت رسمی بنیاد گوته به عنوان مهمان دولت آلمان، جهت دیدار و همکاری با تئاترهای اشتوتگارت، برلین و مونیخ، عازم آلمان شد. سپس جهت کارگردانی نمایش «بانو با سگ ملوسش» در جشنواره پائیزی پاریس به فرانسه رفت و در شهر پاریس مقیم شد.

فیلم‌ها

  • نقاب / ماسک (۱۳۴۳ – کوتاه)
  • پاروانا / پروانه (۱۳۴۴ – کوتاه)
  • شوهر آهو خانم (۱۳۴۵ – در ابتدای کار از کارگردانی فیلم کناره گرفت)*
  • لبئوس بنام تادائوس (قره کلیسا) (۱۳۴۶ – مستند کوتاه)
  • چشمه (۱۳۵۰)
  • چگونه پیشبند سوزن‌دوزی‌شدهٔ مادرم در زندگیم گسترده می‌شود (۱۳۶۴)

نمایش‌ها

فعالیت در تاتر از سال ۱۳۴۶

  • مادموازل ژولی
  • گدایان بزرگوار
  • پژوهشی ژرف و سترگ و نو در سنگ واره های دوره بیست و بنجم زمین شناسی …
  • در راه
  • هدا گابلر
  • ویس و رامین
  • بکت ۵
  • یک قطعه برای گفتن
  • معلم من بای من
  • ناگهان هدا حبیب الله مات فی حب الله هذا قتیل الله مات بسیف الله
  • باغ آلبالو
  • همانطور که بوده ایم
  • طلبکارها
  • برای دیگزی
  • انسان حیوان و تقوا
  • کالیگولا
  • ایولف کوچولو
  • سواری درآمد رنگش سرخ و مویش سرخ و قدش سرخ و لبش سرخ و دندانش سرخ و اسبش سرخ و نیزه اش سرخ …
  • خلوت خفتگان
  • بیر مرد مضحک
  • خواهر من باغی است با حصار
  • بانو با سگ ملوس

آربی آوانسیان، کارگردانی متفاوت با فیلمی متفاوت

نویسنده: زاون قوکاسیان

چشمه را آربی آوانسیان در سال۱۳۴۸ ش ساخت: فیلمی زیبا و شاعرانه که در زمان نمایش غریب افتاد. اما از همان زمان آشکار بود که این فیلم جای خود را در میان آثار روشنفکرانهٔ تاریخ سینمای ایران حفظ خواهد کرد. اهمیت این فیلم در ساختارشکنی نامعمولی بود که در سینمای ما سابقه نداشت. اقتباس آزادی از یک اثر ادبی جدی بود با بیانی تغزلی و نیز کاربرد ریتمی آرام و متناسب، که همه و همه نشان از این داشت که چشمه فیلمی متفاوت از کارگردانی متفاوت است.

برگزاری هفته فیلم ارامنه و سینمای ایران به وسیلهٔ موزهٔ سینما در تیرماه۱۳۸۳ش در باغ فردوس و یاد خاصی که از چشمه در آن هفته به عمل آمد، ارج نهادن به فعالیت های وسیع فرهنگی ارمنیان ایران در سینما و نشان دهندهٔ توجه خاص به تاریخ سینمای ایران و فیلم هایی است که هنوز آموزه های بسیاری برای علاقه مند سینما به همراه دارند.

آربی آوانسیان در اول اسفندماه۱۳۲۰ ش در جلفای اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند. از کودکی شیفتهٔ کارگردانی تئاتر و سینما بود، در آغاز جوانی در روزنامهٔ آلیک نقد و تحلیل چاپ می نوشت که در این میان تحلیل های فیلم های آرامائیس آقامالیان( آرمان ) ، ساموئل خاچیکیان، و آرمان شاخص ترند و از همهٔ این نقدها می شد دریافت که آربی با جریان فیلم فارسی سر ناسازگاری دارد. با نمایش فیلم سیاوش در تخت جمشید، اثر زنده یاد فریدون رهنما، آربی نقد مفصلی در آلیک چاپ کرد که نشان دهندهٔ نگاه او به سینمای نوعی دیگر است. آربی در سال۱۳۴۱ ش برای تحصیل در رشتهٔ سینما به انگلستان رفت. قبل از آن با شاهین سرکیسیان آشنا شده و در اجرا و طراحی صحنه های تئاترهایش با او همکاری کرده بود که این باب جدیدی در دوران کار هنری آربی محسوب می شود. آربی، پس از پایان تحصیلات دانشگاهی در مدرسهٔ سینمایی لندن، به ایران بازگشت و طی چهار سال سه فیلم ساخت که هر کدام تجربه های متفاوتی برای او به ارمغان آوردند.

فیلم اول یروانا نام دارد، فیلم انیمیشنی که بر اساس اشعار هوانس تومانیان ساخته شد و در سال۱۳۴۲ ش جایزهٔ جشنوارهٔ اوبرهازن را به دست آورد. دومین فیلم نقاب نام داشت فیلمی داستانی که در سال۱۳۴۴ ش بر اساس نوشتهٔ گریگور زهراب در مدرسهٔ سینما ساخته شد. و سومین آنها فیلم مستند ۴۵ دقیقه ای با نام بالهٔ سلطنتی لندن بود که در سال۱۳۴۵ ش ساخته شد. این سه فیلم تجربه های اولیهٔ آربی را در زمینهٔ فیلم انیمیشن داستانی و مستند فراهم آورند.

زمانی که آربی در انگلستان تحصیل می کرد، شاهین سرکیسیان کتاب شوهر آهوخانم نوشتهٔ علی محمد افغانی را به عنوان اثر ادبی قابل اعتنای جدید ایران برای او فرستاد. آربی کتاب را خواند و تصمیم گرفت که با استفاده از مطالعات و تجربیات دانشگاهی اش، سناریوی دکوپاژ شدهٔ شوهر آهوخانم را بنویسد. وی بعد از بازگشت به ایران کارگردانی شوهر آهوخانم را آغاز کرد، ولی کار بعد از بیست دقیقه فیلمبرداری متوقف شد، چون نگاه آربی به فیلم فارسی نزدیک نمی شد. کارگردانی به ملاپور داده شد که همزمان با آربی، با بورس روزنامهٔ کیهان آن روز، که مدیرش مصباح زاده بود، برای آموزش فیلمبرداری به مدرسهٔ تکنیک فیلم لندن رفته و به ایران بازگشته بود.

داود ملاپور، فیلمبردار آن فیلم، فیلمنامهٔ دکوپاژ شدهٔ آربی را به دست آورد و آن را با سلیقهٔ خود و نگاهی که تنها گیشهٔ فیلم فارسی را در نظر داشت، به پایان رساند. شوهر آهو خانم به دلیل دکوپاژ فکر شدهٔ آربی، دارای ارزش هایی انکارناپذیر است. بعد از این فیلم، داود ملاپور چهار فیلم دیگر هم ساخت، ولی هیچ کدام فیلم برجسته ای نشدند و او از سینمای ایران محو شد.

در سال۱۳۴۷ش پیشنهاد همکاری با تلویزیون ملی ایران، فرصت مناسبی برای فیلمسازان جوان پیش آورد و در این چارچوب دو فیلم از بین فیلمنامه های ارائه شده به مدیریت تلویزیونی، برگزیده شد: آرامش در حضور دیگران نوشتهٔ زنده یاد غلامحسین ساعدی از طرف ناصر تقوایی، که در بخش پژوهش تلویزیون ملی ایران مشغول فیلمسازی بود و در استخدام تلویزیون قرار داشت، و چشمه از طرف آربی آوانسیان که در آن زمان در مدرسهٔ عالی تلویزیون مشغول تدریس تحلیل فیلم، نقد و… بود. در آن زمان هنوز شرکت تل فیلم به وجود نیامده بود، بنابراین برای تهیهٔ این دو پروژه تلویزیون ملی ایران وارد عمل شد.

آربی برای اولین بار در سینمای ایران، پیشنهاد کرد که سه نفر از دانشجویان مدرسهٔ عالی سینما دستیار کارگردان این فیلم باشند: ژیلا مهرجویی، رضا علامه زاده، و هوشنگ آزادی ور.

فیلمبرداری چشمه در سال۱۳۴۸ ش با بودجهٔ نقدینگی یک صد و پنجاه هزار تومان آغاز شد که یکصد هزار تومان آن برای دستمزد بازیگران در نظر گرفته شده بود. دستمزد آرمان در این فیلم پنجاه هزار تومان، جمشید مشایخی بیست وپنج هزار تومان، مهتاج نجومی پنج هزار تومان و پرویز پورحسینی پنج هزار تومان. پانزده هزار تومان باقیمانده برای سیاهی لشگرها و نقش های کوچک اختصاص داشت. فیلمبرداری بر عهدهٔ نعمت حقیقی بود که اولین فیلم ۳۵ میلی متری اش را کار می کرد. نعمت حقیقی در گفت وگویی که در پاییز۱۳۸۰ ش با او در کانون فیلم اصفهان داشتم، بهترین فیلمبرداری اش را فیلم چشمه می داند. هزینهٔ سفرها و صدابرداری و میکساژ فیلم هم با آربی آوانسیان بود.

آربی علت انتخاب رمان چشمه نوشتهٔ مگردیچ آرمن، نویسندٔ معاصر ارمنستان، را این گونه توضیح می دهد: سؤال هایی که با خواندن شوهر آهوخانم برای من به وجود آمده بود، در کتاب چشمه هم وجود داشت؛ ضمناً می خواستم ورود به سینما را با ادبیات جدی همراه کنم فکر می کنم کار درستی هم بود. علت انتخاب شدن دو فیلم چشمه و آرامش در حضور دیگران هم پرداختن به ادبیات جدی بود.

البته ناگفته نماند که توجه به ادبیات همیشه در تاریخ سینمای ایران مطرح بوده است، و حتی در زمان فیلم های فارسی دهه های سی و چهل، ولی نویسندگانی که در آن موقع به سینما آمدند مانند حسین مدنی، اسماعیل پورسعید، پرویز خطیبی و… تنها پاورقی نویسانی بودند که رسانهٔ سینما را نمی شناختند و از سوی دیگر شاید نمایندهٔ ادبیات واقعی نبودند.

آرامش در حضور دیگران دچار مشکلات سانسور شدید شد و نمایشش تا سال۱۳۵۱ ش به تعویق افتاد و در این فاصله داریوش مهرجویی، داستان گاو را بر اساس مجموعه داستان عزاداران بَیَل نوشتهٔ دکتر غلامحسین ساعدی کار و اکران کرد. ولی چشمه، بعد از تجربهٔ ناموفق شوهر آهوخانم، بالاخره ساخته شد و به نمایش درآمد.

چشمه را آربی در شهرهای اصفهان، تهران، و کرج فیلمبرداری کرد. وقتی او برای پیدا کردن لوکیشن های فیلم این سو و آن سو می رفت، باغ فردوس را کشف کرد. جایی ویران که قبلاً مدرسه ای در آنجا بود و شهرداری محل هم آنجا را به امان خدا رها کرده بود و هیچ کس به باغ فردوس به عنوان اثری تاریخی توجه نمی کرد.

لوکیشن بخشی از فیلم چشمه، یعنی همان اتاق نشیمن خانهٔ استاد چشمه ساز (آرمان) و اتاق دیگر منزل استاد که سکانس مرگ وی در آنجا فیلمبرداری شد، در باغ فردوسِ تازه کشف شده قرار داشت. وقتی فیلم به نمایش درآمد، مدیر عامل تلویزیون باغ فردوس را به عنوان مرکز فعالیت های جشن هنر قرار داد و بخشی از مایملک تلویزیون شد و خلاصه این که مکانی که روزی به بهانه، فیلم چشمه کشف شد، خوشبختانه امروز موزهٔ سینماست؛ مکانی که گروتفسکی نمایشنامهٔ همیشه شاهزاده را در آن اجرا کرده و پیتربروک تمرین های نمایشنامهٔ ارگاست را در آنجا انجام داده است.

اما آربی در مورد داستان فیلمش می گوید: چشمه اقتباسی کاملاً آزاد است. من از وجود چهار شخصیت این کتاب استفاده کرده ام؛ البته هر چهار نفر در فیلم همان کارهایی را می کنند که در کتاب کرده اند، ولی هدف فیلم متفاوت با هدف مگردیچ آرمن، نویسندهٔ کتاب، است. در نتیجه اقتباس من اصلاً مقید به نوشته نیست، ولی برخاسته از داستان کتاب است. با راهی جدا، محور داستان عشق است. استاد چشمه ساز بعد از ساختن چهلمین چشمه می میرد. مردی عاشق زن چشمه ساز است و زمانی که درمی یابد زنی را که او دوست دارد زن دوستش است، خودکشی می کند. زن فاسق جوانی دارد که در خانه ای متروک، پنهانی با هم دیدار می کنند. زن های محله به عشق زن حسادت می ورزند، او را رسوا می کنند. زن هم خودش را می کشد و شوهرش او را در خانهٔ متروک دفن می کند. فاسق جوان نیز سربه بیابان می گذارد. آربی می گوید: حس عجیبی در داستان بود و با تغییراتی که دادم، مهم ترین مسائلی که در فیلم مطرح شدند، همان هایی بودند که شدیداً به آنها دلبسته بودم، یعنی تفاوت فرهنگ ها، اهمیت خانواده و نیز جایگاه عشق در موقعیت های قبلی، یعنی تفاوت فرهنگ ها و خانواده در سیر تحولی زمان.

ریتم فیلم چشمه کاملاً با ریتم های هالیوودی متفاوت است. چشمه اولین فیلم ایرانی است که برای ریتم در فیلم ارزش خاصی قائل است. تدوین چشمه براساس حرکات ظاهری اشخاص و یا موضوع عمل نمی کند، بلکه بر اساس ضرب درونی و عملکرد ایجاد شده در بیننده شکل می گیرد. به همین دلیل معمولاً چشمه، بعد از تمام شدن، در ذهن بیننده ادامه می یابد و تماشاگر را راغب به دوباره دیدن می کند، گاه نیز برعکس، بیننده به طور کلی از فیلم جدا می شود و شدیداً فیلم را نقد می کند.

ریتم و تدوین چشمه باعث می شود که سال بعد در دومین جشنوارهٔ فیلم تهران، فیلم یک اتفاق ساده به نمایش در آید. یک اتفاق ساده را شهید ثالث با ریتم کند تدوین کرده است و تماشاگر بدین ترتیب وادار به پذیرش این ریتم می شود. این گونه ریتم بر ضمیر ناخودآگاه تأثیر می کند و به نوعی با ریتمی که در ضمیر ناخودآگاه ریشه دارد، پیوند ایجاد می کند.

اولین نمایش چشمه در ۳۱ فروردین۱۳۵۱ ش در نخستین جشنواره جهانی فیلم تهران بود. بعداً این فیلم در جشنواره های ونیز، لندن، و پاریس، و دوبار نیز در جشن هنر شیراز (۱۳۵۱و۱۳۵۴) به نمایش در آمد.

هانری لانگلوآ فیلم چشمه را در جشنوارهٔ پاریس در سال۱۹۷۳ م دید و آن را برای نمایش در سینماتک انتخاب کرد و بعد از نمایش جلوی بازگشت فیلم را گرفت و آن را در آرشیو سینماتک پاریس نگه داشت.

چشمه و رگبار دو فیلم ایرانی اولین جشنوارهٔ جهانی فیلم تهران بودند. نمایش چشمه، همان طور که اشاره کوتاهی به آن کردم، با دو نوع واکنش روبه رو شد: عده ای از آن استقبال کردند و برخی دیگر به شدت به آن تاختند؛ از جمله مرحوم هوشنگ حسامی از آن دسته منتقدیم بود عده ای دیگر هم که تمایل داشتند جو سینمایی آن روزها را به هم بریزند و خودی نشان دهند، رگبار را در مقابل چشمه عَلَم کردند. از آن سو زنده یاد فریدون رهنما با نوشتن مطلبی در کیهان (۴خرداد۱۳۵۱ ش) دریافت های خود را از دو فیلم با اشاره ای ظریف به سوء استفاده از موفقیت یک فیلم برای محکوم کردن فیلم دیگر بیان کرد.

چشمه چندی بعد به نمایش عمومی گذاشته شد. سینما کاپری تهران که به نمایش فیلم های متفاوت اختصاص داشت این فیلم را به مدت شش روز نمایش داد و بعد از آن به بهانه ها و فرصت های گوناگون، چشمه در کانون ها و سینه کلوپ ها به نمایش در آمد و از آن یاد شد و هنوز هم می شود.

نکتهٔ جالب در مورد چشمه این است که همزمان با آربی آوانسیان، یا کمی دیرتر، در سال۱۹۷۱ م، در ارمنستان فیلمسازی به نام آرمن ماناریان که از دوستان زنده یاد آرمان، بازیگر فیلم چشمه اثر آربی و از ارامنهٔ مهاجر ایران بود، چشمه را با وفاداری به رمان مگردیچ آرمن، با همکاری بازیگران سینما و تئاتر ارمنستان، در ایروان کارگردانی کرد. این فیلم، که بدون هیچ گونه دخل و تصرفی عیناً از روی رمان ساخته شده بود، با استقبال بسیار زیاد ارامنهٔ ارمنستان روبه رو شد.

سربلندیم که آربی آوانسیان فیلمساز هوشمند و باذوق ارمنی، چشمه را به گنجینهٔ پربار سینمای ایران افزوده است.

اما من به عنوان یک ایرانی ارمنی سینما دوست، پس از نمایش فیلم و بعد از مشاهدهٔ شرایط دشواری که سرنوشت ناموفق تجارتی این فیلم را رقم زده بود، وظیفهٔ خود دانستم که حمایتی صمیمانه از آن به عمل آورم. این بود که با صرفه جویی فراوان در هزینه های زندگی دانشجویی ام و با استفاده از بضاعت ناچیز پول توجیبی، کتاب صد صفحه ای چشمه را، که ضمناً سرآغازی برای دیگر تک نگارهای سینمایی ام شد، فراهم آوردم و در بهمن ماه۱۳۵۱ ش منتشر کردم و کوشیدم در آن نظرات مختلف نویسندگان و صاحبنظران را بازتاب دهم. جالب آن که سرنوشت کتاب چشمه هم شبیه خود فیلم شد و مورد بی توجهی و بی مهری اهل قلم و نظر قرار گرفت و بجز جمشید ارجمند، که در ماهنامهٔ خوب رودکی نقدی برای این کتاب نوشت، کسی دیگر توجهی به آن نشان نداد، حال آن که چشمه در نوع خود نخستین کتاب در ادبیات سینمایی ما شمرده می شد و در آن به نقل نوشته های دکتر مهین تجدد، هوشنگ طاهری، پرویز کیمیاوی، خسرو سینایی، و حسنعلی کوثر پرداخته بودم.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند