آواز ایرانی

ماجرای برخورد تند غلامحسین بنان با شهرام ناظری به خاطر شعر مولانا

به گزارش باکس افیس ایران: خراسان نوشت: صدایش شبیه هیچ‌کس نیست الا خودش. استاد شهرام ناظری، این اعتبار ساز و آواز ایرانی، در ۷۰ سالگی هنوز بی‌رقیب است. او و استاد شجریان همواره شانه‌به‌شانه هم جلو رفته‌اند و تا به امروز، هر کدام به سبک خود جور بی‌مبالاتی‌هایی را که در حق موسیقی و آواز ایرانی شده است، کشیده‌اند.

شهرام ناظری رفاقتش را با مولانا این‌طور توصیف و کار را تمام می‌کند:«از روزی که چشم باز کردم، دیدم دوست دارم مولانا بخوانم.» در روزهایی که این خواننده بیست‌ودو، سه سال بیشتر نداشت، سعدی خدای خواننده‌های آواز بود و در برابر مولانا خواندن، مقاومت زیادی وجود داشت. حتی استاد غلامحسین بنان، خواننده تصنیف دلنشین «الهه ناز» هم معتقد بود باید از سعدی خواند و نه مولانا.

استاد ناظری در بخشی از مستند «مشاهیر کرد»، به اولین مواجهه‌اش با بنان و مخالفت سرسختانه او با خواندن از مولانا اشاره می‌کند و می‌گوید:«من در موسیقی دو بخش را دنبال کردم، موسیقی کردی که بحثش بسیار مفصل است و موسیقی سنتی که برای تحصیل در آن به تهران آمدم. در آن روزها، آن چیزی که به ما درس دادند، فقط از روی غزل‌های سعدی بود. یعنی ۹۵ درصد نگاه تغزلی سعدی بود که روی موسیقی آوازی سوار بود و ما هر جا رفتیم همیشه سعدی بود. ۵ درصد دیگر هم حافظ و دیگر شاعران.

نمی‌دانم چه نیرویی من را به سمت مولانا برد. دوستی داشتم به اسم دکتر نظام‌زاده نائینی، ایشان دوست استاد بنان بود. خیلی از من پیش بنان تعریف کرده بود؛ که جوانی هست هم شاعر است، هم ساز می‌زند، هم موسیقی‌دان است و هم صدای عجیبی دارد. آن‌قدر تعریف کرده بود که استاد بنان خواست من را ببیند. شبی که در منزل ایشان، استاد را دیدیم، شعر «چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون/ دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون» مولانا را خواندم.

یک دفعه آقای بنان وسطش گفت: این‌ها چیست می‌خوانی! با تندی و پرخاش گفت: خیلی افتضاح بود. همه‌اش تخته‌پاره و خون و دریا و نهنگ. این چیزها صدای آدم را خراب می‌کند و شما باید شعرهای خیلی مرتب، تروتمیز و شسته‌رفته بخوانید. خیلی توی ذوقم خورد.» اما نه این اتفاق و نه مخالفت‌های بعد باعث شد که شهرام ناظری از مولانا دست بکشد. او از مولانا خواند و ورود موفقیت‌آمیز این شاعر در آواز ایرانی باعث شد تا اندک اندک دیگران نیز، به مولانا ایمان بیاورند و از اشعار او استفاده‌ کنند؛ حتی کسانی که معتقد بودند موسیقی سنتی و مولانا با هم جور درنمی‌آید.

اندک اندک فتح‌های پی‌درپی

قصه رفاقت ناظری و مولانا یک روی سکه است و علاقه‌اش به ادبیات فارسی روی دیگر آن. در گفت‌وگویی که پیشتر با او داشتم، از مادرش گفت که عاشق ادبیات فارسی بوده و او را نیز سر همین سفره نشانده است. کمتر جایی به این موضوع اشاره می شود که او شاعر ویژه‌ای نیز هست و حتی شعر تصنیف «شیدا شدم» او را به اشتباه از مولانا می‌دانند؛ در صورتی که او خود این چنین سروده است که :«من او بدم من او شدم/ با او بدم بی او شدم/ در عشق او چون او شدم/ زین رو چنین بی سو شدم».

او همواره در خدمت شاعران بزرگ فارسی بوده و سعی کرده است با پادرمیانی موسیقی و آواز ایرانی چهره جهانی آن‌ها را نیز تقویت کند. به هر حال بعید است او با لحن حماسی خود به سراغ غول ادبیات حماسی، یعنی فردوسی نرفته باشد. هرچند اجرای شاهنامه‌خوانی توسط او، بی‌مقدمه نبوده و او پس از سال‌ها تحقیق و پژوهش، شاهنامه را در بستر موسیقی مقامی، ارکستر بزرگ کلامی بر مبنای موسیقی دستگاهی و گروهی بین‌المللی روی صحنه آورده است.

با این همه، او از شاعران شعر نو نیز روی‌گردان نبوده و رد پای «زمستان» مهدی اخوان ثالث و «در گلستانه» سهراب سپهری در آثارش به چشم می‌خورد. تلفیق شنیدنی آواز ایرانی، با آثار شاعران شعر نو نشان می‌دهد تلاش موفقیت‌آمیز او برای ورود مولانا به عرصه موسیقی سنتی، اتفاقی نبوده و شهرام ناظری مرد کارزارهایی‌ است که در چشم دیگران، ناشدنی و شکست‌خورده به نظر می‌آید؛ اما با قدم‌های او شدنی می‌شود.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند