نقدهای فیلم «لیمونوف: تصنیف»؛ سرگذشت یک شاعر تبعیدی

باکس آفیس ایران :داستان فیلم «لیمونوف: تصنیف» درباره مردی به نام ادوارد لیمونوف با بازی بن ویشاو است؛ یک مبارز انقلابی، یک نویسنده زیرزمینی و یک دربان برای یک میلیونر منهتنی. اما او همچنین یک شاعر، عاشق زنان زیبا، جنگ‌طلب، آشوبگر سیاسی و رمان‌نویسی بود که درباره عظمت خود می‌نوشت. داستان زندگی ادوارد لیمونوف سفری به سراسر روسیه، آمریکا و اروپا در نیمه دوم قرن بیستم است.

فیلم «لیمونوف: تصنیف» که حول شخصیت ادوارد لیمونوف، رهبر حذب بلشویک ملی می‌چرخد، از کتابی به نام «لیمونوف» نوشته‌ی امانوئل کارر اقتباس شده است. این فیلم یازدهمین تلاش سربرنیکوف برای ساخت فیلم بلند است و این کارگردان پیش از این هم در جشنواره فیلم کن حضور داشت. او در سال ۲۰۱۶ با فیلم «دانش‌آموز» (The Student) در بخش نوعی نگاه جشنواره فیلم کن حضور داشت که جایزه فرانسوا شاله را برای این فیلم دریافت کرد. علاوه بر این در سال ۲۰۲۱ با فیلم «تب پتروف» (Petrov’s Flu) در بخش اصلی رقابت‌ها شرکت کرد و جایزه ولکان را برای بهترین فیلمبردای بدست آورد.

منتقدان در نقدهای فیلم «لیمونوف: تصنیف» بازی بن ویشاو را تحسین کردند

فیلم «لیمونوف: تصنیف» با نقدهای نسبتا خوبی مواجه شد و منتقدان جشنواره ۲.۲ ستاره به آن اختصاص دادند. خبرگزاری‌ها اما نظر مثبت‌تری به فیلم نشان دادند و فیلم سربرنیکوف را بهترین اثر او تا کنون عنوان کردند. در کنار کارگردانی، بازی بن ویشاو هم از نظر برخی یکی از نکات مثبت فیلم بود.

ورایتی – جسیکا کیانگ

فیلم «لیمونوف: تصنیف» ساخته کیریل سربرنیکوف، دو نکته اصلی را به ما درباره ادوارد لیمونوف، شاعر رادیکال، معترض، مهاجر، زندانی، شخصیت منفی و چهره شاخص روس، که در سال ۱۹۹۳ حزب ملی بلشویک را تاسیس کرد می‌آموزد. نکته اول این که ریشه نام لیمونوف از کجاست. نکته دوم این است که بر اساس تصویری که در این اقتباس از زندگی‌نامه داستانی امانوئل کارر در سال ۲۰۱۵ ارائه شده، با وجود تمام هویت‌ها و نگرش‌های متفاوتی که او در طول زندگی جنجالی‌اش به خود گرفت، شخصیتش به عنوان یک خودشیفته‌ی آزاردهنده و خودبزرگ‌بین هرگز تکان نخورد.

فیلمی نکته‌سنج‌تر می‌توانست تناقضات او را برای رسیدن به شخصیتی روشنگر بهتر نشان بدهد آن هم با ظهور جنبش‌های سیاسی پوپولیست، فاشیست مخفی و رهبران خودخوانده شورشی که امروزه به پدیده‌ای نسبتا مهم تبدیل شده‌اند. اما سربرنیکوف که عاشق ژست شورشی‌ای است که لیمونوف از خود به نمایش می‌گذارد، علاقه‌ای به این موضوعات نشان نمی‌دهد و به نظر می‌رسد بیشتر زندگی‌نامه مبتذل اما به طرز عجیبی سانسور‌شده‌اش را سرسری و با متمرکز بر چیزهای کم‌اهمیت به تصویر می‌کشد.


بدیهیات آزاردهنده‌ی زیادی در این فیلم به چشم می‌خورد حتی زمانی که ادی را در دوران خدمت به عنوان دربان یک میلیونر، در دوره شهرت پاریسی، بازگشت به روسیه، زندان و آزادی بعدی او و برگشت به آغوش هواداران ملی‌گرای ستیزه‌جویش دنبال می‌کنیم. این کیفیتی است که به طور خاص در بخش‌های مشکوک‌تر فیلم به طرز ناخوشایندی ظاهر می‌شود. یک برخورد جنسی که ادی پس از ترک النا با یک مرد بی‌خانمان سیاه‌پوست ترتیب می‌دهد، نمونه‌ای از این بخش‌های ناخوشایند است. ادی به وضوح از تمرد سرکشانه جنسی، نژادی و طبقاتی لذت می‌برد، اما تمام اینها در فیلم چنان صریح ارائه می‌شود که متوجه نمی‌شویم فیلم آن را نقد می‌کند، یا تنها به آن مفروضات توجه خاصی نشان می‌دهد.

پاوو پاولیکوفسکی، فیلمساز لهستانی که در این فیلم به عنوان نویسنده همکار و تهیه‌کننده اجرایی همکاری دارد، در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۲۰ پس از سه سال حضور در این پروژه به عنوان نویسنده و کارگردان گفت: «من آنقدر این شخصیت را دوست ندارم که بخواهم فیلمی درباره‌اش بسازم» و شاید سربرنیکوف می‌خواست از همان دلزدگی اجتناب کند، به همین دلیل است که فیلم او بسیاری از حوادث آزاردهنده‌تر را که در کتاب کارر شرح داده شده است، نادیده می‌گیرد. در عوض ما با کاربرد خسته‌کننده و تحت‌اللفظی از شخصیتی در فیلمی که در واقع از آهنگ لو رید به عنوان نشانه استفاده می‌کند مواجه می‌شویم. تکرار اشاره به «راننده تاکسی» (Taxi Driver) در صورتی که کسی آن را ندیده باشد، و موسیقی متن پانک به عنوان شاخصی از جسارت واقعا با دوره‌ای که می‌توانید تی‌شرت‌های رامونز را در فروشگاه‌های فست‌فشن بخرید همخوانی ندارد. «لیمونوف: تصنیف» با در نظر گرفتن تمام حذف‌ها و روایت اشتباه و حسی که این فیلم پر سر و صدا اما بی‌جان را فرا می‌گیرد، شاید درک درستی از ادوارد لیمونوف دمدمی‌مزاج، کاریزماتیک و خشمگین نداشته نباشد، اما حداقل یک برداشت اشتباه است.

گاردین – پیتر بردشاو

فاشیسم، سرخوشی و ناامیدی، تمام اینها یا شاید هم بیشتر، در این فیلم زندگی‌نامه‌ای خنده‌دار درباره ادوارد لیمونوف می‌توان پیدا کرد؛ نویسنده مهاجر روس و میهن‌پرست مخالف رژیم که تقریبا همزمان با سید ویشس در فقر مطلق در نیویورک به سر می‌برد. لیمونوف (نام مستعاری برگرفته از کلمه روسی لیمونکا که به معنی لیمو ترش است اما همچنین در زبان عامیانه به نارنجک دستی هم گفته می‌شود) به یک کولی خشمگین، یک یاغی جنسی مشهور در محافل ادبی فرانسه در دهه ۸۰ تبدیل شد که علیه لیبرال‌های متظاهر و ریاکاران سخنرانی می‌کرد. سپس او به روسیه بازگشت و رهبر گروهی خشن به نام حزب ملی بلشویک شد.


بن ویشاو بازی درخشانی در نقش لیمونوف ارائه می‌دهد. او بامزه، عبوس، دیوانه، جذاب و ظاهرا دوقطبی است. شاید همیشه در اعماق ذهنش نگران باشد که نوشته‌هایش به اندازه کافی خوب نیستند تا نام او را جاودانه کنند، و اینکه ژست گرفتن، روابط عمومی، عصبانیت و خشونت سیاسی حرفه واقعی او هستند. اتوبیوگرافی او که توسط یک ناشر نیویورکی نوشته شده است با تراویس بیکل در فیلم «راننده تاکسی» مقایسه می‌شود اما او در نهایت به ترکیبی خشن از ادوارد نورتون و برد پیت در «باشگاه مبارزه» (Fight Club) تبدیل می‌شود.

کیریل سربرنیکوف با اشتیاق فوق‌العاده‌ای این فیلم را بر اساس فیلمنامه‌ای اقتباس شده از رمان امانوئل کارر می‌سازد. فیلمنامه‌ای که سربرنیکوف آن را با بن هاپکینز و پاول پاولیکوفسکی نوشته است، تصویری عمیقا لذت‌بخش از یک آنارشیست است که علی‌رغم مجبور شدن به انجام کارهای تحقیرآمیزی مانند نوکری برای یک ثروتمند منهتنی، نمی‌خواست تسلیم شود. اما با افزایش سن برای زنده نگه داشتن روح شورشی خود، به افراط‌گرایی شبه‌نظامی تبدیل می‌شود و این داستان یک انقلابی شاعر است که به یک شخصیت سیاسی تبدیل می‌شود.

با این حال، سربرنیکوف بر خشم و ناراحتی لیمونوف تاکید می‌کند؛ روح گم‌گشته‌ای که همسرش او را ترک کرده است و با بدبختی در نیویورک پرسه می‌زند. اما شاید از توصیف حرفه او در اواخر عمر به عنوان فاشیسم طفره می‌رود. اینکه سرانجام نیروهای او در دونباس برای جدایی‌طلبان روس می‌جنگند، تنها در عناوین روی تیتراژ پایانی ذکر شده است و فیلم از نشان دادن اشتیاق لیمونوف نسبت به صربی‌ها در جنگ بوسنی صرف نظر می‌کند.

هالیوود ریپورتر – لزلی فلپرین

«لیمونوف: تصنیف» به کارگردانی کیریل سربرنیکوف، درست همانند شخصیت پیچیده و متناقض ادوارد لیمونوف که نام فیلم از روی او برداشته شده است، یک فیلم زندگینامه‌ای عجیب، خلاقانه، رنگارنگ، چالش‌برانگیز، تخیلی و مهم‌تر از همه و شاید کاملا عمدی آزاردهنده است. ادوارد لیمونوف (با نام اصلی ادوارد ونیامینوویچ ساونکو، متولد ۱۹۴۸) شاعر، زندانی، منتقد اجتماعی و نئوفاشیست روس بود.

نمی‌شود حدس زد که چند نفر برای تماشای این فیلم پرهرج و مرج ۱۵۸ دقیقه‌ای وقت می‌گذارند. فیلمی درباره مردی که پیش از مرگش در سال ۲۰۲۰، الحاق کریمه به روسیه را تایید کرد و در کنار نیروهای متجاوز در مناطق دونباس و دونتسک اوکراین جنگید. همدردی‌های ناخوشایند لیمونوف به احتمال زیاد اکثر بینندگان غربی را به جز طرفداران پر و پا قرص درام‌هایی درباره هیولاهای سیاسی دلسرد می‌کند. برای آن دسته از مخاطبان خاص، این فیلم بعد از تماشای فیلم «مولوخ» (Moloch) ساخته الکساندر سوکوروف که حول هیتلر می‌چرخد انتخاب مناسبی خواهد بود.

با توجه به اینکه سوژه این فیلم ادوارد لیمونوف، بیشتر در زادگاهش (و کمی هم در فرانسه به لطف امانوئل کارر) شناخته شده است و کارگردان فیلم کیریل سربرنیکوف نیز اهل روسیه است، شاید تصور کنید روسیه بازار طبیعی این فیلم باشد. اما به دلایل مختلف، از جمله صحنه‌هایی با رابطه جنسی همجنس‌گرایانه‌ با بازی شخصیت اصلی هیچ شانسی برای اکران این فیلم در فاصله‌ی کمتر از ۸۰۰ کیلومتری مسکو وجود ندارد. علاوه بر این، سربرنیکوف تا همین اواخر به اتهاماتی که به احتمال زیاد ساختگی بوده‌اند، سه سال را در روسیه تحت حبس خانگی گذراند و از آن زمان به فرانسه مهاجرت کرده است. بنابراین، توزیع قانونی فیلم در زادگاهش بعید به نظر می‌رسد.


حتی نویسنده و کارگردانی که این پروژه را آغاز کرد، برنده جایزه اسکار، پاول پاولیکوفسکی طبق گزارش‌ها تصمیم گرفت کارگردانی آن را ادامه ندهد، زیرا متوجه شد که واقعا شخصیت اصلی را دوست ندارد، یا حداقل به اندازه‌ای او را دوست ندارد که فیلمی درباره او بسازد. نام پاولیکوفسکی در کنار فیلمنامه‌نویسان «لیمونوف: تصنیف» باقی ماند و در کنار نویسنده و کارگردان بریتانیایی بن هاپکینز و سربرنیکوف و به عنوان یکی از تهیه‌کنندگان اجرایی در ساخت فیلم مشارکت داشت. وسوسه‌انگیز است که تصور کنیم پاولیکوفسکی با توجه به ظرافتی که او در فشرده کردن دوره زمانی طولانی فیلم «جنگ سرد» (Cold War) به کار برد و مهارت عمیق او در به تصویر کشیدن روان متزلزل تبعیدیان، مخالفان رژیم و همکاران دوران شوروی در هر دو فیلم اخیرش یعنی «جنگ سرد» و «ایدا» (Ida) با این متریال چه می‌کرد.

سربرنیکوف اغلب از نماهای تک‌برداشت طولانی و خیره‌کننده استفاده می‌کند که با طراحی صحنه‌ای چشمگیر همراه است؛ مکان‌هایی پر از خرت‌و‌پرت و آشغال‌هایی که سال‌های خاص و نقاط عطف تاریخی را تداعی می‌کنند، مانند یک تلویزیون که تصاویری از تشییع جنازه دولتی یا فرو ریختن دیوار برلین را نشان می‌دهد. این توالی‌های اتصال‌دهنده واقعا چشمگیر هستند و ریشه‌های سربرنیکوف را در تئاتر آوانگارد تداعی می‌کنند.

اسکرین دیلی – جاناتان رامنی

کلمه‌ی «تصنیف» در عنوان فیلم جدید کیریل سربرنیکوف گویای همه چیز است. «لیمونوف: تصنیف» شبیه به اشعار بلند و طنزآلود قرن نوزدهم است، به سبک لرد بایرون یا حتی نزدیک‌تر، «یوگنی آنگین» اثر پوشکین. فیلم انگلیسی‌زبان سربرنیکوف با الهام از زندگی ادوارد لیمونوف، نویسنده و نظریه‌پرداز جنجالی قرن بیستم شوروی، داستانی طولانی و بی‌قاعده و حماسی است. حس آشوب در فیلم، به طور کامل شخصیت دمدمی‌مزاج و غیرقابل پیش‌بینی قهرمان داستان را تداعی می‌کند.

«لیمونوف: تصنیف» در ابتدا قرار بود پروژه‌ای برای نویسنده و کارگردان، پاول پاولیکوفسکی باشد که نامش به عنوان همکار فیلمنامه‌نویس و تهیه‌کننده اجرایی ذکر شده است. اما اجرای نهایی فیلم با سبک تند و تیز فیلم «تابستان» سربرنیکوف که درباره‌ی موسقی راک شوروی در سال ۲۰۱۸ بود، همخوانی دارد و از نظر حال و هوا نیز به همان اندازه یک فیلم راک‌اندرول است. این فیلم به عنوان موفق‌ترین اثر کارگردان روس تا به امروز اثری سرگرم‌کننده و جسورانه است که به لطف شهرت کالت شخصیت اصلی (موضوع رمان تحسین‌شده‌ی غیرداستانی امانوئل کارر، نویسنده‌ی فرانسوی، در سال ۲۰۱۱) و بازی خیره‌کننده و چندوجهی بن ویشاو، باید توجه بین‌المللی را به خود جلب کند.

شاعر، تبعیدی، رهبر سیاسی… لیمونوف زندگی‌های زیادی را تجربه کرد، اگرچه صحت بسیاری از گفته‌های او درباره‌ی خودش به عنوان خودبزرگ‌نمایی مشکوک زیر سوال رفته است که این موضوع بر مرموز بودن او می‌افزاید. او با نام اصلی ادوارد ساونکو متولد شد، اما نام مستعار لیمونوف را برگزید که اشاره‌ای هم به لیمو ترش و هم نارنجک دستی به اصطلاح عامیانه روسی دارد. در ابتدای فیلم او را به عنوان یک تبعیدی که به روسیه بازمی‌گردد می‌بینیم. این صحنه زمینه‌ساز تصویری از مردی می‌شود که همیشه مخالف جریان و یک یاغی خودساخته بود.

فیلم با روایت هیجان‌زده، تکه‌تکه و درهم‌ریخته‌اش، به عنوان یک حماسه‌ی روسی مدرن، لیمونوف را به عنوان یک فرد استثنایی و ناهنجار به تصویر می‌کشد، اما در عین حال، به نوعی نمایانگر تناقضات و روان‌رنجوری‌های یک ملت مدرن عذاب‌دیده است. او همچنین شخصیتی انسانی و ناقص است، خودبزرگ‌بین، خودخواه و گاهی اوقات به شکل قابل ترحمی رمانتیک. اینکه آیا می‌توانیم لیمونوف را به طور کامل درک کنیم به ویژه با برخی از ویژگی‌های غیرعادی‌تر او، مانند حمایتش از الحاق دونباس به روسیه (که در تیتراژ پایانی ذکر شده است) موضوع دیگری است.

بن ویشاو در تمام طول فیلم اجرای درخشانی ارائه می‌دهد. شخصیت لیمونوف او گاهی باعظمت و شبیه یک هیولاست و گاهی مهربان و حتی مضحک به نظر می‌رسد، اما نکته قابل توجه این است که او با چه موفقیتی تمام وجوه مختلف این شخصیت اسرارآمیز را کنار هم قرار می‌دهد. او در تمام مدت نقشش را با لهجه‌ی روسی قابل قبولی اجرا می‌کند.


فیلم «لیمونوف: تصنیف» یادآور کلاژی از تکه‌های یک مجله است؛ با عناوین هر فصل که به حروف درشت و با انیمیشن ساده نمایان می‌شود و سرشار از انرژی است. مدیر فیلمبرداری رومن واسیانوف و تدوین‌گر یوری کاریخ، نهایت استفاده را از صحنه‌های خیابانی نیویورک برده‌اند که بارها بازسازی شده‌اند تا اثری پرجنب‌وجوش خلق کنند. هرچند در بخش‌های پایانی فیلم کمی ریتم فیلم افت می‌کند، اما حضور باوقار و متفکرانه‌ی دونالد سامپتر، بازیگر کهنه‌کار بریتانیایی در نقش پدر لیمونوف که دلتنگ دوران اتحاد جماهیر شوروی است، درخشان است. از موسیقی به شکلی هدفمند استفاده شده است، اگرچه طرفداران سنتی راک ممکن است با برخی کاورهای بازسازی‌شده و عجیب گروه «ولوت آندرگراوند» (Velvet Underground) توسط گروه روسی «شورت‌پاریس» (Shortparis) کمی اذیت شوند.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند