اقبال لاهوری

متولدین ۹ نوامبر سینما ، تئاتر و موسیقی؛ اقبال لاهوری

به گزارش باکس افیس ایران:  محمد اقبال (اقبال لاهوری)  (۹ نوامبر ۱۸۷۷ – ۲۱ آوریل ۱۹۳۸) مشهور به اقبال لاهوری، فیلسوف،[۱][۲] نویسنده،[۳] شاعر و سیاست مدار[۴] اهل جنوب آسیا بود. اقبال در سیالکوت به دنیا آمده و شعرهای بسیاری نیز به زبان‌های فارسی و اردو سروده‌است. اقبال، نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد و این ایده در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد.[۵] اقبال لاهوری، در این کشور به‌طور رسمی «شاعر ملی» خوانده می‌شود.[۶] «اسرار خودی» یکی از کتاب‌های معروف اوست. وی طرفداران پرشماری در ایران و سایر کشورها دارد.

زندگی

[ویرایش]

اقبال در سیالکوت، که اکنون بخشی از ایالت پنجاب پاکستان است متولد شد. نیاکان او از قبیلهٔ سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سدهٔ هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، به اسلام روی آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.[۷] اقبال، قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در کالج میسیونری اسکاتلند گذراند. او تحصیلات خود را در رشتهٔ فلسفه دانشگاه لاهور آغاز و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹ میلادی، با رتبهٔ اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن مدرک دکتری خود را در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ گرفت.

اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.

فعالیت‌های سیاسی

[ویرایش]

اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه عضویت داشت که یک جنبش اسلامی ضد استعمار بریتانیا بود. او با مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح نیز همکاری نزدیک داشت. او در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت؛ اما از آنجا که گمان می‌کرد در این مجلس اکثریت با هندوها است. پس از انتخابات سال ۱۹۲۶ وارد شورای قانون‌گذاری پنجاب، که شورایی اسلامی واقع در لاهور بود شد و در این شورا از پیش‌نویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در سال ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیهٔ مسلمانان در الله‌آباد و سپس در سال ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.

چهرهٔ فرامرزی اقبال

[ویرایش]

اقبال، به دلیل داشتن دیدگاه ضد کاپیتالیستی، معتقد بود که نظام سرمایه‌داری در حال استعمار ملت‌ها به‌خصوص ملت‌های مسلمان است[۸]؛ از این رو نگاهی ویژه به کشورهای استعمار شدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی در جهان اسلام را می‌توان در پیوستگی فرهنگی، تاریخی و مذهبی کشورش با برخی از کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.

اقبال و ایران

[ویرایش]

آرامگاه اقبال لاهوری پاکستان

اقبال به فرهنگ ایرانی بسیار علاقه داشت و همین امر باعث شده‌است که برخی ملی‌گرایان، او را «ایرانی‌ترین غیرایرانی» یا «فردوسیِ برون‌مرز» بنامند.[۹]

اقبال و فلسفه

[ویرایش]

اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاری‌های مسلمانان از اعتماد به یونانی‌ها ناشی شده‌است. از نظر وی، از آن‌جا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفه یونانی به امور نظری می‌پرداخت، کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم یونانی محکوم به شکست است.[۱۰]

در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابن‌حزم در خصوص ادراکات حسی به‌عنوان منبع شناخت و ابن تیمیه در تبَیُّن اهمیت روش استقرا ابویوسف کندی در خصوص احساس متناسب با انگیزه و استعمال آن در روان‌شناسی، مقدمات نظری مباحث تجربی جدید غرب را پدیدآورد.[۱۱] اقبال، شکوفایی روش تجربه و مشاهده را در تمدّن اسلامی نتیجهٔ جدال ممتد با اندیشهٔ یونانی می‌داند. وی در تأیید پیشگامی مسلمانان در روش تجربی مثال‌هایی را از آثار و نظریه‌های علمی جاحظ و ابن مسکویه در نظریهٔ تکامل، بیرونی، در ریاضیات و مسئلهٔ زمان، خوارزمی، در جبر و اعداد، عراقی و خواجه محمد پارسا، در روان‌شناسی دینی ذکر می‌کند.[۱۲]

دیدگاه‌های فلسفی اقبال، به‌شدت تحت‌تأثیر اندیشه‌های آنری برگسون بوده‌است. اقبال برگسون را اولین‌بار در سال ۱۹۳۲ میلادی، در یک همایش ملاقات کرد. اقبال کتابی با عنوان «حقیقت و حیرت: مطالعهٔ بیدل در پرتو اندیشه‌های برگسون» نیز نوشته که در آن اندیشه‌ها و نگاه فلسفی برگسون و بیدل را باهم بررسی و مقایسه کرده‌است.

اقبال و مولوی

[ویرایش]

سنگ یادبود اقبال لاهوری در استانبول

اقبال لاهوری از شاعران زبر دست در زبان فارسی به حساب می‌آید. او به خصوص به شخص مولانا دل‌بستگی و ارادت داشت:

به کام خود دگر آن کهنه مِی‌ریزکه با جامش نیرزد ملک پرویز
ز اشعار جلال‌الدّین رومیبه دیوار حریم دل بیاویز
سراپا درد و سوز آشناییوصال او زبان‌دان جدایی
جمال عشق گیرد از نی اونصیبی از جلال کبریایی
به روی من در دل باز کردندز خاک من جهانی ساز کردند
ز فیض او گرفتم اعتباریکه با من ماه و انجم ساز کردند
خودی تا گشت مهجور خداییبه فقر آموخت آداب گدایی
ز چشم مست رومی وام کردمسروری از مقام کبریایی

مرگ

[ویرایش]

اقبال در سال ۱۹۲۴ دچار بیماری کلیه شد، اما طبیب مشهور هندی حکیم «عبدالوهاب انصاری» اقبال را معالجه کرد و حدود ۱۰ سال دیگر اقبال از سلامتی برخوردار بود؛ ولی از سال ۱۹۳۴ میلادی، به بیماری‌های مختلفی مثل کم‌شنوایی و کم‌بینی چشم دچار شد و به تدریج دچار کسالت ممتدی شد و سرانجام در ۲۱ آوریل ۱۹۳۸ در ۶۶ سالگی از دنیا رفت و پیکرش در جوار «مسجد پادشاهی لاهور» به خاک سپرده شد.[۱۳]

آرامگاه علامه اقبال در مسجد پادشاهی لاهور.

آثار

[ویرایش]

نالهٔ یتیم نخستین اثر اقبال است. وی آن را در سال ۱۸۹۹م در جلسهٔ سالیانهٔ انجمن حمایت‌الاسلام در لاهور خواند. آثار اقبال به‌طور کلی عبارت‌اند از:[۱۴]

  • علم‌الاقتصاد: نخستین کتاب دربارهٔ اقتصاد به زبان اردو، چاپ ۱۹۰۳ در لاهور.
  • تاریخ هند
  • اسرار خودی (منظوم، فارسی)
  • رموز بیخودی (منظوم، فارسی)
  • پیام مشرق (منظوم، فارسی)
  • بانگ درا (منظوم، اردو)
  • زبور عجم (منظوم، فارسی)
  • جاویدنامه (منظوم، فارسی)
  • پس چه باید کرد ای اقوام شرق (منظوم، فارسی)
  • احیای فکر دینی در اسلام (انگلیسی)[۱۵]
  • سیر فلسفه در ایران (انگلیسی)[۱۶]
  • مثنوی مسافر
  • بال جبرئیل
  • ضرب کلیم
  • ارمغان حجاز
  • یادداشت‌های پراکنده
  • حقیقت و حیرت: مطالعهٔ بیدل در پرتو اندیشه‌های برگسون

مهم‌ترین اثر علامه اقبال کتاب تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام (ترجمهٔ فارسی توسط محمد مسعود نوروزی) است که از ۷ فصل با نام‌های زیر تشکیل شده‌است:

فصل ۱: «دانش و تجربهٔ دینی»
فصل ۲: «آزمون فلسفی جهت رازگشایی از تجربهٔ دینی»
فصل ۳: «تصور خدا و معنای نیایش»
فصل ۴: «خودانسانی: آزادی و جاودانگی‌اش»
فصل ۵: «روح فرهنگ اسلامی»
فصل ۶: «اصل حرکت در ساختار اسلام»
فصل ۷: «آیا دین امکان‌پذیر است؟»

کتاب «سخنرانی‌ها، مقالات و نامه‌های علامه اقبال» اثری است که از انگلیسی در سال ۱۳۹۴ شمسی به فارسی در ۴۵۰ صفحه توسط محمد مسعود نوروزی ترجمه شده‌است. مقالات این کتاب عبارت‌اند از: وحدت وجود از نگاه جیلانی، تثلیث مسیحی، دیدگاه اسلام دربارهٔ جهان و انسان، اصل برابری و نفی برده‌داری در اسلام، دموکراسی آرمان سیاسی اسلام، تئوری سلطنت انتخابی، نیچه و مولوی، رد حق‌الهی برای حکومت، فلسفهٔ مگ تاگارت، معاد جسمانی، مقام زن در شرق، اسلام و قادیانیسم، پاسخی به نهرو دربارهٔ ارتداد، و… که شامل مصاحبه‌ها و نطق‌های سیاسی اقبال در مجلس نمایندگان نیز هست.

  • سیر فلسفه در ایران (ترجمه دکتر ا.ح. آریان‌پور)

نمونه اشعار

[ویرایش]

هر که پیمان با هوالموجود بستگردنش از بند هر معبود رست
مومن از عشق است و عشق از مؤمن استعشق را ناممکن ما ممکن است
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّآن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهان‌بینان که خود را دیده‌اندخود گلیم خویش را بافیده‌اند
ای امینِ دولت تهذیب و دینآن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گرهنقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکنواسِتان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شومؤمنِ خود، کافر افرنگ شو
رشتهٔ سود و زیان در دست توستآبروی خاوران در دست توست
اهل حق را زندگی از قوّت استقوّت هر ملّت از جمعیت است
دانی از افرنگ و از کار فرنگتا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از اوما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو می‌دانی حسابش را درستاز حریرش نرمتر، کرباس توست
بوریای خود به قالینش مدهبیدق خود را به فرزینش مده
هوشمندی از خُم او مِی نخوردهر که خورد، اندر همین میخانه مُرد

چون چراغ لاله سوزم در خیابان شماای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطه‌ها زد در خمیر زندگی اندیشه‌امتا به دست آورده‌ام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشتریختم طرح حرم در کافرستان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرقپاره لعلی که دارم از بدخشان شما
می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکنددیده‌ام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گلآتشی در سینه دارم از نیاکان شما

نهنگی بچه خود را چه خوش گفتبه دین ما حرام آمد کرانه
به موج آویز و از ساحل بپرهیزهمه دریاست ما را آشیانه

ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستمهیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم
موج زخود رفته‌ای تیز خرامید و گفتهستم اگر می‌روم گر نروم نیستم

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند