سوم آذرشهر

این فیلم یک واقعیت شرافتمدانه را بیان می کند

به گزارش باکس افیس ایران: بازیگر فیلم سینمایی «سوم آذرشهر» گفت: این فیلم یک واقعیت شرافتمندانه را بیان می‌کند، من نمی‌دانم که واقعیت شرافتمندانه خیلی مورد علاقه جامعه امروز ما هست یا نه ولی این فیلم را به هم‌فکران خود توصیه می‌کنم زیرا واقعیت را در عین سادگی خیلی شریف بیان می‌کند.

آروشا بیگی که درحال حاضر روی پرده سینماهای هنروتجربه است درباره تجربه بازی در این فیلم گفت: «سوم آذرشهر» برای من اولین تجربه پشت دوربین در ایران بود، خیلی از چیزهایی که در فیلم اتفاق می‌افتاد برای من تازگی نداشت و از تجربیات گذشته‌ام نشات می‌گرفت و خیلی چیزها هم بودند که برای اولین بار تجربه می‌کردم. چون تجربه کار در ایران برای من جدید بود، معایب آن هم به نوعی شیرین می‌شد. شما وقتی برای اولین بار کاری را شروع می‌کنید به دلیل هیجانی که دارید، معایبش را حس نمی‌کنید.

آروشا بیگی در سال ۱۳۷۲ در تئاتر” پرچم” با رکسانا صابری همبازی بود، بیست سالگی از ایران رفت و در اروپا بعد از رها کردن رشته معماری در کنسرواتوار تئاتر ژنو مشغول تحصیل شد. پس از اتمام تحصیل، از سال ٢٠٠۶ در سوییس تئاتر کار کرد و برای مدت کوتاهی هم با ” کمپانی تئاتر اسپیرال” همکاری داشت. در سال ۹۶ ۱۳ اولین کار جدی اش در ایران ، حضور در تاتر ” تجدید نظر” آروند دشت آرای بود و بعداز آن با کامبیز صفاری در فیلم سینمایی “سوم آذرشهر” همکاری کرد که این روزها در گروه “هنر و تجربه” به نمایش درآمده است.

او در ادامه این گفتگو مطرح کرد: من تا به حال با این مساله روبرو نبودم که ۱۰ برداشت بگیریم و چون روسری من نامرتب بوده است، مجبور باشیم برداشت دیگری بگیریم. حتی تلخی‌ها هم در ابتدا برای تو جدید است و سنگینی آن را حس نمی‌کنی.

بیگی درباره علت کار در «سوم آذرشهر» بیان کرد: چون فیلمنامه را دوست داشتم و در جریان تغییرات آن بودم ، به بازی در آن نیز علاقه‌مند شدم، البته فیلمنامه تغییراتی کرد که همه آن‌ها را دوست نداشتم ولی باز هم کار در «سوم آذرشهر» جالب بود. احساسات یک مهاجر در فیلمنامه خیلی باز نشده بود زیرا “روجای” فیلم که به ایران برگشته بود به اندازه من، احساس تعلق نداشتن به جایی را نداشت. این احساس کاراکتر نسبت به تعلق داشتن به جایی، برای من جدید و شیرین بود.

این بازیگر درباره مساله مهاجرت خاطرنشان کرد: مهاجرت چیزی نیست که برای همه آدم‌ها یک طعم داشته باشد، هر آدمی تجربه خود را دارد. برای من به شخصه همیشه احساس خانه به دوش بودن و تعلق نداشتن به جایی را داشته است.

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش درباره همکاری با کامبیز صفاری عنوان کرد: او کارگردان خیلی خلاقی بود و من این خلاقیت را خیلی دوست داشتم، فکر می‌کنم میزان دموکراسی و آرامش زیادی که دارد، برای دنیای سینما زیاد است، زیرا این دنیا کمی به استبداد هم نیاز دارد، ولی به طور کلی میزان دموکراسی و همراه بودن او با هرکدام از ما، برای من خیلی قابل احترام و شیرین بود.

بازیگر تئاتر «تجدید نظر» درباره تجربه کار در کنار آتیلا پسیانی نیز اظهار کرد: هرجای دنیا و با هر پیشکسوتی که کار می‌کنی، محال است که دست خالی برگردی، من به شخصه خیلی چیزها از آتیلا پسیانی یاد گرفتم، حضور او در گروه یک نعمت بود. فکر می‌کنم هر بازیگری، چه باتجربه و چه بی‌تجربه، هنگام کار با آتیلا پسیانی چیزی یاد می‌گیرد.

بیگی در بخش پایانی صحبت‌هایش درباره تفاوت کار در ایران و خارج از آن توضیح داد: تجربه کار در ایران و خارج از آن قابل وصف نیست زیرا فرهنگ کار کردن متفات است. داستان این نیست که یک سری از قوانین اینجا وجود دارد و خارج از ایران نیست بلکه مساله این است که دید بازیگری در ایران و خارج از آن خیلی متفاوت است. در همه کشورها قوانینی وجود دارد که مطابق با افراد جامعه تعیین شده‌اند، بازیگری در ایران و خارج از آن به این دلیل فرق می‌کند که سیستم متفاوت است. من به عنوان بازیگر چیزهایی را در ایران تجربه می‌کنم که تقاضای من است، ولی ممکن است تقاضای بازیگر دیگری نباشد، آدم‌ها با مقتضیات خودشان کار و زندگی می‌کنند.

بازیگر تئاتر «پرچم» ادامه داد: وقتی نقشی را بازی می‌کنید لزوما نباید با آن نقاط مشترکی داشته و قبلا تجربه‌اش کرده باشید، چیزی که به بازیگر کمک می‌کند، حسی‌ست که از کار می‌گیرد نه آن چیزی که در یک کار خاص تجربه کرده است. ممکن بود بازیگر دیگری نیز این نقش را به خوبی بازی کند که تجربه مهاجرت نداشته باشد.

بیگی در پایان درباره فیلم تاکید کرد: به گفته آتیلا پسیانی «سوم آذرشهر» فیلم شریفی‌ست. این فیلم یک واقعیت شرافتمندانه را بیان می‌کند، من نمی‌دانم که واقعیت شرافتمندانه خیلی مورد علاقه جامعه امروز ما هست یا نه ولی این فیلم را به هم‌فکران خود توصیه می‌کنم زیرا واقعیت را در عین سادگی خیلی شریف بیان می‌کند.

«سوم آذرشهر» درباره «دختر مهاجری همسر ایرانی خود را در تصادف اتومبیلی در کشور آلمان از دست داده است. او برای مدیریت میراث خود از همسرش به کشورش (ایران) باز می‌گردد، اما درک این‌که شوهر او فرزند دیگری از همسر سابقش داشته و او از این ماجرا بی‌اطلاع بوده است، اوضاعش را پیچیده‌تر می‌کند.»


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند