به گزارش باکس آفیس: فیلمهای ایرانی در شصت و دومین جشنواره فیلمهای مستند و انیمیشن لایپزیگ توجه بسیاری از علاقهمندان به فیلمهای مستند را جلب کردند.
جشنواره بینالمللی فیلمهای مستند و انیمیشن لایپزیگ” (داک لایپزیگ) از مهمترین جشنوارههای فیلمهای مستند جهان است.
در ۶۲مین دور برگزاری این جشنواره فیلمی از نرگس کلهر، متولد ۱۳۶۳ در تهران، با عنوان “به نام شهرزاد یا نخستین باغ آبجو در تهران” به نمایش درآمد.
کلهر این فیلم را در پایان تحصیلاتش در مدرسه عالی فیلم مونیخ ساخته است.
میان مستند و بازی با تخیل
آیا فیلم کلهر فیلمی مستند است؟ پاسخ این سؤال چندان روشن نیست. این فیلم مکاشفهای است درباره فیلمسازی، درگیریای است با مفاهیم وطن و بیگانگی و فیلمی است عمیق درباره پیشداوریها و جهل فرهنگی.
فیلم کلهر به خوبی در چارچوب جشنواره لایپزیگ میگنجد چون تماشاگران را به تامل درباره ساختن فیلم برمیانگیزد. تماشاگران آلمانیای که فیلمی از ایران در جشنواره، سینما یا تلویزیون میبینند چه انتظاری دارند؟
نرگس کلهر در گفتوگو با یوخن کورتن همکار دویچه وله میگوید که تهیهکنندگان و جشنوارهها بارها به او گفتهاند: «فیلمی راجع به خودت بساز، داستان خودت خیلی جالب است و تماشاگران زیادی را جذب خواهد کرد.» کلهر میگوید که مدام “از او خواستهاند که کاری شرقی یا حتی سیاسی بسازد”. این کارگردان جوان میگوید که “یک موقع دیگر تحملش تمام شد”.
حال او در پاسخ به تمامی انتظاراتی که از او داشتهاند فیلمش را در لایپزیگ به نمایش میگذارد. او در این فیلم چهار داستان را مثل پازل در کنار هم قرار میدهد: در یک داستان یک مرد سوری را میبینیم که در آلمان درخواست پناهندگی کرده، چون به دلیل همجنسگرا بودن در وطنش زیر فشار و مورد تهدید جانی است.
در داستانی دیگر زنی هنرمند را داریم که از افغانستان آمده و آثارش را در آلمان عرضه میکند. در کانون کارهای هنری او چند عروسکسکس قرار دارند. داستانی دیگر از زنی جوان اهل ایران حکایت دارد که در ایالت بایرن آلمان آبجوسازی تحصیل کرده و میخواهد رویایش را که افتتاح یک باغ آبجو در تهران است محقق سازد.
و سرانجام داستان خود کارگردان است که نومیدانه تلاش میکند تا نخستین فیلم بلند خود را بسازد اما هنوز نمیداند که موضوع فیلمش چه باید باشد. این داستانها را صحنههای انیمیشن و ترانههایی در رابطه با داستان هزار و یکشب همراهی میکنند. دلیل نامگذاری فیلم “به نام شهرزاد یا نخستین باغ آبجو در تهران” را از اینجا میتوان فهمید.
کارگردان که نقش او را خود کلهر بر عهده دارد مدام با این فشار روبروست که “کاری درباره وطنت بساز، درباره تهران”. به او میگویند که موضوع فیلم باید در عنوان آن و همچنین در همان پنج دقیقه اول فیلم روشن باشد.
تصمیم به پناهندگی در آلمان
نرگس کلهر که قبل از تحصیل در مونیخ، در ایران سینما و گرافیک خوانده بود در سال ۲۰۰۹ از آلمان درخواست پناهندگی کرد. در آن زمان او با فیلم کوتاه “دارخیش” با موضوع شکنجه در جشنواره فیلمهای حقوق بشری نورنبرگ شرکت کرده بود و از ایران به او پیام رسیده بود که به هنگام بازگشت به ایران با دردسر و بازجویی روبرو خواهد شد.
او پس از شرکت در جشنواره تصمیم به پناهندگی در آلمان گرفت. ماجرای پناهندگی او که فرزند مهدی کلهر، مشاور رسانهای محمود احمدینژاد، رئیس جمهور وقت است، سر و صدای زیادی کرد. اما نرگس کلهر گفته است که به دلیل اختلاف نظر با پدرش رابطهای میان این دو وجود ندارد.
واقعا هم نرگس کلهر میتوانست فیلمی از داستان زندگی خودش بسازد. داستان سرکوب و سانسور، عشق به هنر و فیلم، پناهندگی و از دست دادن وطن. این موضوعها حتما تماشاگران زیادی پیدا میکردند. اما کلهر نمیخواست در برابر این همه انتظاری که او را زیر فشار میگذاشت تسلیم شود.
ستفاده از تجربه زندگی در فیلمسازی
نرگس کلهر تصمیم دیگری گرفت. او میگوید: «یک موقع این فکر به ذهنم رسید: بسیار خوب، حالا این بخشی از فیلم ماست. بگذار فیلمی بسازیم که نشان دهد ما چطور فیلم میسازیم. یا بهتر بگویم: ما چگونه فیلمی را نمیتوانیم بسازیم.»
حرفها و سخنان کسانی که از کلهر میخواستند داستان خودش را بسازد به بخشی از فیلم تبدیل شدند. در پایان فیلم میتوان دید که حوادث و اشخاص فیلم دو سویه دارند. تماشاگر از خود میپرسد که آیا این فیلم مستندی است که بازی شده است؟
کلهر میگوید که روند ساخت فیلم او را به تامل واداشته و سوالهایی اساسی را برای او مطرح کرده است مانند اینکه «تجربه ده سال اخیر من این است که من از ایران میآیم. در آنجا سانسور وجود دارد. آدم میداند این سیستم چطور عمل میکند. چطور میشود دست به پروپاگاندا زد یا نزد. یا چطرور میشود از این سیستم خارج شد یا نشد».
«سانسور درونی” موقع فیلمسازی در آلمان
نرگس کلهر در آلمان هم پس از گذشت ۱۰ سال احساس میکند که “کاملا مستقل” نیست. او به دویچه وله میگوید: «در اینجا هم یک نوع سانسور درونی ایجاد کردهایم، چون دقیقا میدانیم که بازار از ما چه میخواهد.»
کلهر میگوید که هیأت داوران، تهیهکنندگان یا نویسندگانی که که فیلمساز برای تولید فیلم به آنها احتیاج دارد “جهت فیلم ترا تغییر میدهند” و در نهایت آنچه ساخته میشود آن چیزی نیست که کارگردان در ابتدا میخواسته است.
منبع: دویچه وله
بدون دیدگاه