به گزارش باکس افیس ایران: فیلمسازان سینمای کودک همواره نگرانیها و دغدغههای مشترکی در این حوزه داشتهاند که بازخوانی و مرور چندباره این نگرانیها به خصوص همزمان با برگزاری جشنواره کودک ضروری به نظر میرسد.
جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان این روزها در شهر اصفهان در حال برگزاری است؛ این سی و دومین دورهای است که فیلمهای کودک و نوجوان در رقابتی که البته خیلی هم شبیه ماراتن نیست، شرکت میکنند!
بسیاری از منتقدان و سینماگران نقدهایی جدی بر این جشنواره دارند و معتقدند این رویداد سینمایی اساسا کمکی به دیده شدن آثار کودک که اتفاقا مهجور هستند، نمیکند و بنیاد سینمایی فارابی آن را به شکل فریضهای میداند که تنها به اجرای آن اعتقاد دارد اما از کم و کیف آن غافل است؛ جشنوارهای که اساسا فیلمها را پس از نمایش و حتی کسب جایزه رها میکند و صاحبان آنها حتی برای نمایش عمومی آن باید مدتها در نوبت اکران بمانند.
نقدها بر نحوه برگزاری این جشنواره و اساسا رویکردهای کلان آن کم نیست و به گفته بسیاری از سینماگران از عصر طلایی خود که همان دهه ۶۰ و ۷۰ است طی شده و دیگر تجربه آن دوران تکرار نشده است.
در هفتههای منتهی به برگزاری این رویداد، خبرگزاری سلسله گفتگوهایی با کارگردانان و سینماگران حوزه کودک داشت تا از زبان آن آسیبهای این حوزه فهرست شود و جالب اینکه چند عنصر و دغدغه مشترک در میان حرفهای این سینماگران تکرار میشد؛ موضوعاتی که گویی در یکی دو دهه گذشته به دفعات تکرار شده اما توجهی به آنها نشده است. همزمان با برگزاری جشنواره بازخوانی و مرور این دغدغههای مشترک را خالی از لطف ندیدیم.
دغدغه اول؛ فرار سرمایهگذار خصوص و دولتی از «فیلم کودک»
اولین گزاره این موضوع سرمایه گذاری روی سینمای کودک به ویژه از سوی بخش خصوصی است. بسیاری از سینماگران به طور کلی معتقدند که سرمایهگذاران جرات نمیکنند روی فیلمهای کودک سرمایه گذاری کنند، آن هم در شرایطی که سرمایه گذاران بخش خصوصی بیشتر به فیلمهای کمدی تمایل پیدا کردهاند و بنیاد سینمایی فارابی هم به عنوان یک نهاد دولتی مهمترین متولی تولید آثار کودک، نتوانسته است سینماگران را راضی نگه دارد.
بیتا منصوری که پیش از این فیلم سینمایی «پاستاریونی» به کارگردانی سهیل موفق را تولید کرده بود در این مورد گفت: حوزه کودک بسیار حوزه خطرناکی است و نمیشود با بودجه شخصی به آن ورود کرد برای مثال هرچند از «پاستاریونی» استقبال خوبی شد ولی حتی هزینههای ساخت آن با درآمدش سر به سر نشد در چنین شرایطی چرا باید وارد این حوزه شویم؟
وی تصریح کرد: این شرایط سخت در حالی است که هیچکس از این سینما حمایت نمیکند منظورم اصلاً این نیست که از من حمایت شود بلکه این فیلم کودک است که باید مورد حمایت قرار بگیرد. برای مثال حالا که فصل تابستان است و بچهها تعطیل هستند چرا یک فیلم کودک هم روی پرده نمیبینیم؟ چرا اکران فیلم کودک اینچنین با سهلانگاری همراه میشود؟ همه اینها باعث میشود که سینماگران رغبتی برای ورود به این حوزه نداشته باشند.
اما شاید آنچه که سرمایهگذاران بخش خصوصی را از سرمایهگذاری در این عرصه ترسانده این است که در یکی دو دهه اخیر قاطبه فیلمهای کودک حتی هزینه اولیه ساخت خود را هم برنگردانده و سرمایه گذاران را با شکست در گیشه مواجه کردهاند که بخشی از دلیل این امر را میتوان در قصه و ساختار این فیلمها جستجو کرد. فیلمهایی که عنوان «سینمای کودک» را به یدک میکشند اما به تعبیری «درباره کودکان هستند و نه برای کودکان» که البته این را پیش پا افتاده ترین دلیل برای شکست این گونه آثار میتوان قلمداد کرد. چراکه ارجح بر هر دلیلی این قصه و فیلمنامه آثار سینمای کودک است که آنها را با شکست مواجه میکند.
دغدغه دوم؛ در آرزوی «اکران مناسب»!
شاید «اکران فیلمهای کودک» اولین جملهای باشد که سینماگران عرصه کودک و حتی غیرکودک درباره آسیبشناسی این حوزه به زبان میآورند؛ دغدغهای که سالها سینماگران برای آن مرثیه خواندهاند اما هنوز هم سامان نیافته است.
ما شاید آنچه که سرمایه گذاران بخش خصوصی را از سرمایه گذاری در این عرصه ترسانده این است که در یکی دو دهه اخیر قاطبه فیلمهای کودک حتی هزینه اولیه ساخت خود را هم برنگردانده و سرمایه گذاران را با شکست در گیشه مواجه کرده انداولین جرقه بهبود این وضعیت را حجتالله ایوبی رییس اسبق سازمان سینمایی در سال ۹۳ و در حاشیه برگزاری بیست و هشتمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان زد که البته همیشه در حد یک وعده باقی ماند و عملی نشد؛ وی عنوان کرد که «سینمای کودک، سینمای آشتی مردم و خانوادهها با سینماست بنابراین در نظر دارم در سال آینده بخشهای بیشتری از جشنواره را به مردم اصفهان و مدیران اصفهانی واگذار کنیم. ضمن آن که در حال بررسی هستیم تا گروه سینمایی کودک و نوجوان را مانند گروه سینمای گروه هنر و تجربه راهاندازی کنیم که در این صورت، اصفهان پایگاه اصلی آن خواهد بود.»
این وعدهای بود که سینماگران هنوز هم از آن یاد میکنند و پیگیر این مطالبه هستند چراکه به نظر میرسد راه اندازی این گروه برای سینمای کودک میتوانست سرآغاز یک تحول باشد به طوری که بسیاری از سینماگران عنوان میکردند در این صورت کودکان در هر فصلی میتوانند فیلمی برای تماشا داشته باشند.
اما این موضوع تنها وعده بی عمل حجت الله ایوبی نبود بلکه محمدمهدی حیدریان رییس پیشین سازمان سینمایی هم بر تشکیل گروه سینمایی کودک و نوجوان تاکید داشت.
این را میشد از نامه ابراهیم داروغهزاده معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در سال ۹۶ برای اکران فیلمهای منتخب جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان دریافت که در آن نامه خواستار بازگشت فیلمهای کودک به سبد اکران شده بود.
هرچند همان معدود فیلمها هم در بازه زمانی نامناسب اکران شدند و این دستور تنها در حد رفع تکلیف بود اما همین امر دوباره زمزمههای تشکیل گروه سینمایی کودک و نوجوان را برانگیخت. اما در نهایت تنها به دستور شورای صنفی نمایش ختم شد که غلامرضا فرجی سخنگوی شواری صنفی نمایش در آذرماه سال۹۷ عنوان کرد «هر سرگروه سینمایی باید هر سال حداقل قرارداد نمایش یک فیلم کودک را به کار گروه ارائه و یک فیلم کودک اکران کند.»
دستوری که هرچند در روزهای ابتدایی با جدیت دنبال شد اما به نظر میرسد همین نخ نیمبند هم درحال گسستن است چراکه بعد از اکران «پیشونی سفید» در ایام نوروز تنها «تپلی و من» (که البته فیلمی درباره کودکان است) توانست فرصت اکران پیدا کند و این درحالی است که نیمی از سال گذشته و تابستان فصلی است که کودکان میتوانند با فراغ بال به تماشای آثار بنشینند.
علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و دبیر سی و دومین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان وضعیت اکران را بهبود یافته ترسیم میکند به طوری که در نشست خبری این رویداد سینمایی، نظام اکران آثار کودک را اصلاح شده عنوان و بیان کرد که وضعیت اکران بهبود یافته است.
وی بیان کرد: «برخی درباره اکران انتقاداتی دارند در حالی که وضعیت اکران اصلاح شده و هر فصل و تقریباً هر ۲ ماه یکبار شاهد اکران فیلم کودک هستیم، چون فکر میکنیم اگر فیلم جذاب کودک تولید شود پخش کنندگان و سینماداران به آن اقبال نشان میدهند. در سال نود و هفت ۱۵ فیلم کودک اکران شد که ما اگر همین روند را طی کنیم و به فکر زنجیره تولید فیلمهای خوب کودکان باشیم، وضعیت بهبود پیدا میکند. در حال حاضر بچهها دسترسی بالایی به فیلمهای خوب جهان دارند که همین مساله شرایطی را پیش روی فیلمسازان کودک و نوجوان قرار داده که باعث شده آنها تلاش کنند. ما هم تلاش کردیم این دیدگاه را داشته باشیم که در تولید و اکران و جشنواره فیلمهای با کیفیت و جذاب تری به نمایش درآیند.»
البته در همین نشست بود که او عنوان کرد دیگر از فیلمهای غیرجذاب سینمای کودک حمایت نمیکنند که البته اگر تعریف درستی داشته باشند همین موضوع میتواند یک گام رو به جلو باشد و از افزایش فیلمهایی که تنها در کشو باقی میمانند، جلوگیری کند.
«فیلمهایی که قهرمان ندارند؛ آثاری که نمونه خارجی قوی ای دارند، کودکانی که تنها با یک کلیک میتوانند به دنیایی از فیلمهای به روز جهان دست پیدا کنند؛» اینها تنها بخشی از صحبتهای سینماگران درباره قهرمان پروری در آثار کودک است.
دغدغه سوم؛ «قهرمان» گم شده!
بنتن، لاک پشتهای نینجا، بچه رییس، باب اسفنجی و… تنها بخشی از قهرمانان فیلمهای کودک غربی و هالیوودی هستند که کودکان ایرانی حتی اسباب بازی، لوازم التحریر و لباسهایی منقش به تصویر آنها را استفاده میکنند اما کدام یک از سینماگران ایرانی میتوانند ادعا کنند که فیلمهایشان در قهرمانپروری به قدری موفق عمل کرده که در یاد کودکان دهه هشتادی و دهه نودی باقی مانده است؟ کدام یک از کودکان ایرانی در مواجهه با این پرسش که «کدام شخصیت سینمای کودک را بیشتر دوست دارند؟» اول از همه به یاد شخصیتهای فیلمهای ایرانی میافتند؟
این ضعفی است که غالب فیلمهای ایرانی دارند؛ هرچند سینماگران مدام از وجود قهرمان در ادبیات غنی و داستانهای کهن ایرانی میگویند اما چه کسی تاکنون از این ادبیات به نحوی درست استفاده کرده تا کودکان را با خود همراه کند؟ کودکانی که دوباره به تماشای این فیلمها بنشینند این در حالی است که آنها بارها و بارها نمونههای خارجی را میببینند و در گفتگوهای روزمره خود نیز از این شخصیتها نام میبرند.
کدام یک از سینماگران ایرانی میتوانند ادعا کنند که فیلمهایشان در قهرمانپروری به قدری موفق عمل کرده که در یاد کودکان دهه هشتادی و دهه نودی باقی مانده است؟ کدام یک از کودکان ایرانی در مواجهه با این پرسش که «کدام شخصیت سینمای کودک را بیشتر دوست دارند؟» اول از همه به یاد شخصیتهای فیلمهای ایرانی میافتند؟ نادره ترکمانی که همواره سینمای کودک یکی از دغدغههای او بوده است، یکی از کسانی است که عنوان میکند میشود از ادبیات کهن خودمان الگو برداری کرد.
وی اظهار کرد: «ما در فرهنگ بومی خود به قدری زمینههای جذاب داریم که نیازی به الگوبرداری از دیگر کشورها نداریم اما متاسفانه در حوزه انتقال فرهنگ خودمان به کودکان، کمکاری کردهایم. برای مثال گروهی محقق از مراکز قصهشناسی در جهان به ایران میآیند و با برنامهریزی گسترده و بودجه کافی، مَتلها و قصههای ایرانی را جمعآوری و این قصهها را به دیگر نقاط جهان ارسال میکنند و بعد میبینیم با اقتباس از فرهنگ ما و بهروزرسانی داستانهای کهن ایرانی، افسانههای زیبای کشور ما در دیگر نقاط جهان ارائه میشوند. در حالی که ما خودمان قدر گنجینهای را که داریم، نمیدانیم.»
اما این حوزه مرود غفلت واقع شده و کمتر کسی دست به اقتباس از ادبیات در آثار سینمایی به ویژه در فیلم کودک میزند.
سهیل موفق کارگردان سینما که پیش از این ۲ فیلم کودک با عنوانهای «پاستاریونی» و «شکلاتی» را در حوزه آثار کودک داشته و امسال جزو هیات انتخاب بخش سینمای ایران سی و دومین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان بوده است، نبود ابرقهرمان را عمدهترین ضعف آثار کودک ایرانی میداند.
وی عنوان کرد: «باید بپذیریم که در حال حاضر کودکان و نوجوانان ما قهرمانان یا ابرقهرمانانی از فیلمهای مختلف خارجی دارند در حالی که ما در این سالها به خاطر عدم سرمایه گذاری مناسب در این حوزه هنوز نتوانستیم یک قهرمان یا ابرقهرمان برای بچههای خودمان به ویژه نوجوانان تعریف کنیم چرا که این کار نیاز به بودجه، امکانات و نیروی انسانی زیادی دارد.
موفق تأکید کرد: البته باید بگویم ما از نظر نیروی انسانی و امکانات فنی از کشورهای اطراف و حتی خاورمیانه چیزی کمی نداریم اما همین کشورها به اهمیت ساخت فیلمهای مناسب برای کودکان و نوجوانان پی بردهاند و به این سمت حرکت کرده و نتایج خوبی هم گرفتهاند اما ما از این موضوع غافل ماندهایم.
همکاران من در خلق ایدهها و فیلمنامههای خوب، موفق عمل کردهاند ولی وقتی چنین آثاری تولید میشوند، قابل ارایه و رقابت با آثار جهان نیستند یا اصلا به تولید هم نمیرسند! تمام این موارد هم ناشی از عدم اعتماد سرمایه گذاران به این ژانر است و من دلیل آن را نمیدانم.»
از دلایل دیگر موفق نبودن آثار کودک میشود به نبود چهرههایی سینمایی در این گونه از آثار اشاره کرد.
دغدغه چهارم؛ قهر «چهرهها» از ویترین سینمای کودک
یکی از المانهای تبلیغاتی هر فیلمی پوسترها و تصاویر چهرههایی است که در آن فیلمها به ایفای نقش پرداخته اند؛ پوسترهایی که سینماداران را به اکران فیلمها ترغیب میکند و سانسهای بیشتری را برای آنها در نظر میگیرند.
اما از آنجایی که در غالب فیلمهای سینمای کودک، بچهها هستند که نقش محوری را ایفا میکنند عملا این گونه آثار از داشتن چنین پوسترهایی بی نصیب هستند اما در این میان برخی از کارگردانها هم عنوان میکنند که اصلا بسیاری از چهرههایی سینمایی اصلا قبول نمیکنند در فیلمی حضور پیدا کنند که نقش اول آن را یک کودک ایفا میکند.
اما به نظر میرسد در چند سال اخیر این موضوع تاحدودی بهبود یافته و حضور بازیگران نسبتا موفق چهرهای مانند بهنوش بختیاری، حسن معجونی، شبنم مقدمی و… موید این موضوع است.
دلایل سینمای کودک برای موفق نبود در این یکی دو دهه کم نیست از بیاعتمادی دفاتر پخش نسبت به اکران کودک گرفته تا نداشتن قهرمان اما عمدهترین دلیل آن را میتوان در ضعف فیلمنامههای آنها دانست؛ ضعفی که در اکثر آثار سینمایی از جمله اجتماعی، کمدی و… نیز وجود دارد، گویا هنوز نتوانسته ایم از ابتداییترین رکن شکل گیری یک اثر عبور کنیم.
همین میشود که سهیل موفق عنوان میکند: «بیاعتمادی ناشی از ضعف برخی فیلم هاست وگرنه دفاتر پخش و سینماداران بر سر فیلم خوب بحث میکنند و دوست دارند اکرانشان به آنها برسد و در سانسهای زیاد نگه دارند بنابراین نمیتوانیم بگوییم دلیل این وضعیت سینمای کودک، کمکاری سینماداران و اکران نکردن فیلم هاست شاید دلیلش این باشد که فیلمی در قد و قوار استاندارد تصورات مخاطبان این ژانر وجود ندارد و موفقیتی حاصل نمیشود.»مهر
زهرا منصوری
بدون دیدگاه