Aparat

تفاوت‌ها و شباهت‌های فیلم «فرمول یک» برد پیت با واقعیت این ورزش

به گزارش باکس افیس ایران:   بخشی از فیلم «فرمول یک» (F1) به کارگردانی جوزف کوزینسکی از واقعیت‌های مسابقات فرمول یک الهام گرفته شده است و بخش دیگر ناشی از تخیل سازندگان فیلم است. مروری بر شباهت‌ها و تفاوت‌های این فیلم با دنیای واقعی خالی از لطف نیست.
از همان زمان که فیلم «فرمول یک» اکران شد بحث‌های بسیاری پیرامون نزدیکی و دوری اتفاقات فیلم با شرایط واقعی این ورزش شکل گرفت. از همان نمایش نخستین در شهر نیویورک با حضور ۲۰ راننده‌ی حاضر فرمول یک و مدیران تیم‌ها (همان فرش قرمزی که ناگهان سر و کله‌ی تام کروز هم پیدا شد و با برد پیت چندتایی عکس گرفت) که همگی اشاره کردند برخی اتفاقات فیلم امکان وقوع در دنیای واقعی ندارند یا دیگرانی گفتند این روایت هالیوودی از ورزشی است که نمی‌توان بی‌کم و کاست به جهان سینما منتقلش کرد، این گمانه‌زنی‌ها بیش از پیش مطرح شد. اما در سوی دیگر کسانی بودند که به حضور لوییس همیلتون یعنی قهرمان هفت دوره‌ی این ورزش اشاره می‌کردند و آن را نشانه‌ای از عدم امکان چنین چیزی می‌پنداشتند.

در واقع هر دو طرف این منازعه به خود رانندگان که بیش از هر کس دیگری با شرایط واقعی فرمول یک آشنا هستند، ارجاع می‌دادند؛ یکی به مصاحبه‌های افرادی چون شارل لکلرک، یکی از رانندگان تیم فِراری ارجاع می‌داد و دیگری می‌گفت لوییس همیلتون، دیگر راننده‌ی این تیم تهیه کننده‌ی فیلم است. اما برای کسی که سال‌ها است با این ورزش انس و الفتی دارد پر واضح است که برخی اتفاقات فیلم امکان وقوع در عالم واقع ندارند و نمی‌توان از آن‌ها ردی در زمان برگزاری این مسابقات دید.

از سوی دیگر بسیاری از شخصیت‌ها و وقایع فیلم هم اشاره به اتفاقی معروف در دنیای این ورزش دارند. یعنی همان‌طور که تفاوت‌هایی با جهان واقعی وجود دارد، تعداد شباهت‌ها هم کم نیست. از شخصیت‌پردازی‌ها گرفته تا وقوع یکی دو سکانس تصادف یا برگزاری کنفرانس‌های خبری مستقیما از دل دنیای واقعی و اتفاقات سرشناس این ورزش به فیلم راه یافته‌اند. ذکر این نکته ضروری است که این نوشته هیچ کاری به نقد فیلم ندارد و اصلا بحثش پیرامون ارزش‌های سینمایی نیست؛ جهان سینما هیچ دینی به واقعیت ندارد که بخواهد ادایش کند. پس ذکر چندتایی از تفاوت‌ها و شباهت‌های فیلم «فرمول یک» با وقایع و رویدادهای این ورزش صرفا یک بازی جذاب است که کمک می‌کند از ضیافت سینمایی جناب جوزف کوزینسکی لذت بیشتری ببریم اما تا پیش از رسیدن به تفاوت‌ها و شباهت‌ها و گفتن از هر یک، ذکر نکته‌ای دیگر ضروری است.

چرا فرمول یک ورزش بسیار پیچیده‌ای است؟

فرمول یک ورزش بسیاری پیچیده‌ایست. محال است کسی برای بار اول جلوی تلویزیون بنشیند و بدون کمک و راهنما بفهمد که از ابتدا تا انتها چه اتفاقی در حال شکل‌گیری ست. بیننده‌ی آماتور قطعا سبقت گرفتن یک اتوموبیل از دیگری را به پای راننده می‌گذارد و نمی‌داند که این سبقت کمترین ارتباط را به راننده و توان او دارد و المان‌های مختلفی چون نرمی و سفتی لاستیک یا نو و کهنه بودن آن‌ها بیش از خود رانندگان در این سبقت تاثیر دارند. لاستیک و شرایطش فقط یک مورد درگیر در یک سبقت ساده است و برای فهم چرایی وقوع آن باید سراغ آیرودینامیک ماشین‌ها، زمان سبقت‌گیری، مسیر سبقت‌گیری، باز و بسته بودن سیستم DRS یا حتی توجه به پرچم‌های به اهتزاز درآمده هم کرد. بقیه اتفاقات درون و خارج از پیست هم به اندازه‌ای پیچیده‌اند تا از فرمول یک ورزشی بسازند که امکان تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی را ندارد.
هنر اول سازندگان فیلم «فرمول یک» ساده کردن همین پیچیدگی‌هاست؛ آن هم به شکلی که هم طرفداران پر و پا قرص این ورزش همچون نگارنده از آن لذت ببرند و عدم تطابق برخی وقایع با دنیای واقعی را جدی نگیرند و هم مخاطب ناآشنا با این ورزش سردرگم نشود و بتواند از تماشای یک بلاک‌باستر هالیوودی به وجد آید. همینجاست که باید به مخاطب فیلم که وقوع تمام اتفاقات فیلم را در دنیای فرمول یک محتمل می‌داند و آن را به حضور لوییس همیلتون در مقام تهیه‌کننده ربط می‌دهد متذکر شد که کسی چون همیلتون بهتر از هر کسی می‌داند که هیچ فیلم‌سازی نمی‌تواند این ورزش شدیدا پیچیده را مو به مو و بر اساس واقعیت به یک اثر سینمایی «دراماتیک» تبدیل کند؛ چرا که درام ورزشی نیاز به فراز و فرود بسیار دارد، مخصوصا اگر هالیوودی باشد.

تفاوت‌های فیلم فرمول یک با دنیای واقعی

۱. برای نشستن پشت فرمان اتوموبیل فرمول یک، باید گواهینامه‌ای ویژه یا همان «سوپرلایسنس» داشت. نمی‌توان بدون گذراندن مراحل مختلف از راننده‌ای که نزدیک به سه دهه بیرون از رقابت بوده خواست بیاید و آخر هفته برای تیمی رانندگی کند. این اتفاق همان ابتدای فیلم برای شخصیت اصلی یا همان سانی هیز با بازی برد پیت می‌افتد، آن هم بدون گذراندن دست کم تست‌های پزشکی. گفتنی است که در همه سطوح مسابقات اتوموبیلرانی به گذراندن چنین دوره‌هایی نیاز است. همین هفته‌ای گذشت مکس ورشتپن، قهرمان چهار دوره‌ی رقابت‌های فرمول یک و بهترین راننده‌ی حال حاضر دنیا برای ورود به مسابقات سری GT مجبور شد که در کلاس‌های آموزشی شرکت کند و حتی امتحان کتبی و عجیب‌تر از آن امتحان رانندگی بدهد.

۲. نمی‌توان پشت فرمان اتوموبیل فرمول یک نشست و مدام خطر ایجاد کرد یا کاری کرد که تصادفات عمدی و زنجیره‌وار شکل بگیرند. اگر داوران مسابقه متوجه چنین چیزی شوند (که حتما خواهند شد) راننده بلافاصله پرچم مشکی خواهد گرفت و از ادامه‌ی مسابقه محروم می‌شود و حتی ممکن است که کل فصل را از دست بدهد. در سال ۱۹۹۷ مایکل شوماخر بزرگ در با ژاک ویلنوو عمدا تصادف کرد و نه تنها آن مسابقه را از دست داد، بلکه تمام امتیازات فصلش گرفته شد و آن فصل را بدون امتیاز تمام کرد. در ضمن هیچ راننده‌ای نمی‌تواند پیشبینی کند که سطح تصادف دلخواهش تا چه اندازه خواهد بود و آیا باعث خروج خودش از مسابقه نخواهد شد. در همان مسابقه دوم سانی پس از قول دادن به کیت زنجیره‌ای از تصادفات برپا می‌کند تا هم‌تیمی‌اش یعنی جاشوآ بتواند امتیازی کسب کند. این اتفاق در شرایط واقعی محال است.

۳. مسابقه‌ی پایان فصل یعنی همان مسابقه‌ی جایزه بزرگ ابوظبی در فیلم کاملا از قوه‌ی تخیل سازندگان فیلم سرچشمه گرفته و هیچ ربطی به دنیای واقعی فرمول یک ندارد. یکی از این تخیلات شیوه‌ی سبقت گرفتن جاشوآ و سانی از شارل لکلرک است که اصلا محلی از اعراب ندارد. البته توضیح این موضوع تا اندازه‌ی بسیاری فنی است و نیاز است که مخاطب این نوشته تفاوت Tow و Slipstream را بداند. این اتفاق البته در سبقت گرفتن از لوییس همیلتون هم می‌افتد که با تصادف جاشوآ و هملیتون نقشه‌ی تیم ایپکس جی‌پی به هم می‌ریزد و بساط قهرمانی سانی فراهم می‌شود.

۴. دور انتهایی سانی هیز در پیست ابوظبی که مهم‌ترین دور تمام فیلم هم هست، اصلا نمی‌تواند به وقوع بپیوندد؛ چرا که پیش از آن جاشوآ و لوییس همیلتون تصادف کرده‌اند و حتی اگر فقط یک دور هم باقی مانده باشد، مسابقه تحت شرایط ماشین ایمنی یا ماشین ایمنی مجازی یا پرچم زرد (بسته به مکان دیگر رانندگان در پیست) پایان خواهد یافت. به این معنا که سانی برنده‌ی آن مسابقه خواهد بود اما دیگر خبری از آن دور رویایی و نفسگیر نیست که همه چیز را از این رو به آن رو می‌کند و سانی را به آرزویش که کسب تجربه‌ای فرازمینی ست، می‌رساند؛ چرا که او مجبور است سرعتش را کم کند.

۵. این مورد قطعا برای طرفداران قدیمی مسابقات فرمول یک آزاردهنده‌تر از بقیه موارد است؛ از سال ۲۰۱۱ مساله‌ی Turbulent Air یا همان «باد کثیف» به مساله‌ای مهم در دنیای فرمول یک تبدیل شد. باد کثیف زمانی ایجاد می‌شود که ماشینی سر پیچ‌ها به ماشین جلویی خود می‌رسد. هوای غلیظ توسط اتوموبیل جلوتر شکافته شده و تا پیش از بازگشت مولکول‌های هوای سر جای خود برای چند لحظه‌ای رقیق می‌ماند و شرایط رانندگی را برای ماشین پشتی سخت می‌کند. این هوای رقیق شده را باد کثیف می‌نامند. از آن جایی که ماشین فرمول یک برای هر چه سریع‌تر پیچیدن طراحی شده این تغییر تاثیر بسیاری بر کنترل آن می‌گذارد. در مستقیمی‌ها این کاهش غلظت هوا به افزایش سرعت ماشین پشتی کمک کرده اما سر پیچ‌ها جانکاه است.

از سال ۲۰۱۰ تا کنون یعنی سال ۲۰۲۵ این مشکل برطرف نشده و حتی تشکیلات فرمول یک هم دخالت کرده تا به رانندگان اجازه دهد که یکدیگر را تعقیب کنند و پشت هم بمانند. اما هیچ‌گاه هیچ شخصی نتوانسته این مشکل را حل کند. اصلا از سال ۲۰۱۱ DRS یا همان سیستم باز شدن بال عقب برای افزایش سرعت در مستقیمی‌ها وارد فرمول یک شد تا به رانندگان کمک کند دست کم در مستقیمی‌ها از هم سبقت بگیرند. حال ناگهان کیت با بازی کری کندون، سرمهندس تیم ایپکس جی پی با اضافه کردن یک انحنا در ساید پاد ماشین، این معضل لاینحل را از بین می‌برد. باید طرفدار فرمول یک بود و سال‌ها این ورزش را دنبال کرده باشید تا بدانید که مهندس‌های نابغه‌ی تیم‌ها دست به انجام چه کارها که نزده‌اند اما هیچ‌گاه موفق نشده‌اند این معضل را حل کنند.

شباهت‌های فیلم فرمول یک با دنیای واقعی

۱. شخصیت سانی هیز ملغمه‌ای از چند شخصیت حقیقی است. تصادف او در سال ۱۹۹۳ و در پیست خرز اسپانیا نعل به نعل بازسازی تصادف مارتین دانلی راننده‌ی تیم لوتوس در سال ۱۹۹۰ و در همان پیست است. بازگشت سانی به پیست بعد از سه دهه هم شباهت‌هایی به بازگشت رابرت کوبیتسا دارد که بیش از یک دهه پس از تصادفش در پیست ژیل ویلنوو کانادا به فرمول یک بازگشت و فقط یک سال رانندگی کرد. او هم مانند سانی در تمام این مدت در مسابقات مختلف اتوموبیل‌رانی شرکت می‌کرد و اکنون هم راننده‌ی مسابقات هایپرکار برای یکی از تیم‌های زیرمجموعه‌ی فِراری است و البته همین امسال به شکل باشکوهی توانست قهرمان رقابت‌های ۲۴ ساعته‌ی لمانز شود.

۲. کنفرانس خبری سانی بعد از بازگشت به فرمول یک و آن جواب‌های یک کلمه‌ای بی‌شباهت به کنفرانس‌های خبری کیمی رایکونن نیست که سعی می‌کرد بیش از یک کلمه پاسخ ندهد و اصلا به همین دلیل هم به «مرد یخی» شهره بود. کیمی رایکونن هم در سال ۲۰۱۰ پس از جایگزین شدن با فرناندو آلونسو در تیم فِراری دو سالی از مسابقات دور بود و بعد از آنکه بازگشت سعی می‌کرد از مواجهه با خبرنگاران فرار کند.

۳. تصادف وحشتناک جاشوآ در پیست مونزا و سر پیچ پارابولیکا از تصادف رومن گروژان، راننده‌ی فرانسوی تیم هاس در پیست بحرین و در سال ۲۰۲۰ میلادی الهام گرفته شده است. او هم مانند جاشوآ برای لحظاتی میان شعله‌های آتش گرفتار شد و بعد از خروج از اتوموبیلش و اعزام به بیمارستان، فقط کف دستانش به خاطر تفاوت الیاف پارچه دستکش رانندگان با الیاف دیگر لباس‌ها، سوخت و خیلی زود هم دوران نقاهت را پشت سر گذاشت.

۴. مهم‌ترین شباهت فیلم به اتفاقی در جهان واقعی فرمول یک به مونولوگ مفصل سانی بازمی‌گردد که در خطاب به کیت و در پاسخ علت علاقه‌اش به اتوموبیلرانی سخنرانی غرایی ادا می‌کند و جوزف کوزینسکی هم در آن دور پایانی سعی می‌کند برای این سخنان ترجمانی تصویری پیدا کند. این مونولوگ هم مانند مونولوگ کارول شلبی با بازی مت دیمون در فیلم «فورد علیه فراری» و گفتن از «فراتر رفتن از ۷۰۰۰ دور دقیقه» تحت تاثیر سخان آیرتون سنای بزرگ است که زمانی احساسش در حین رانندگی را با چنین حالت شاعرانه‌ای بیان کرده و گفته بود که گاهی احساس می‌کند در حین رانندگی وارد بُعد دیگری از هستی می‌شود.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند