رضا شاه

سریال «بوم و بانو» الگویی آشکار از «ستایش» است

به گزارش باکس افیس ایران: منتقد تلویزیون و سینما گفت: چرا در دوره رضا شاه همه چیز آنقدر شیک و منظم و برقرار است؟ و مردم هیچ مشکل مالی ندارند؟ اگر جامعه آن روزها تا این اندازه که در این سریال نشان می دهند خوب بوده است، پس چرا شاه شان سرنگون شد؟

«حسین سلطان محمدی» منتقد سینما و تلویزیون درباره سریال «بوم و بانو» به کارگردانی سعید سلطانی که این شب ها از شبکه دو سیما پخش می شود، گفت: پرسش اولم این است که چه اصراری است که تا این اندازه از دوره رضا شاه بگوییم؟ ماجراهایی که در ۸۰ سال پیش در تهران رخ داده است چه کاربردی برای نسل امروز ما دارد؟

وی ادامه داد: سوال بعدی ام این است که چرا در دوره رضا شاه همه چیز آنقدر شیک و منظم و برقرار است؟ و مردم هیچ مشکلی در تامین مایحتاج زندگی شان ندارند. اگر جامعه آن روزها تا این اندازه که در این سریال نشان می دهند خوب بوده است، پس چرا شاه شان توسط متفقین و … سرنگون شد؟ خانه ها بزرگ، لباس ها شیک و زیبا و همه طوری ترسیم شده که گویای زندگی های خوب در آن زمان است. از طرفی در این سریال سیستم هم خیلی خوب عمل کرده است و حتی در پاریس نیروی امنیتی و به اصطلاح به پا می گذارند و سیستم ارتباطی آنقدر قوی است که به سرعت همه اطلاعات منتقل می شود.

واقعا در دوره رضا شاه اینطور بوده است؟ از دختر دانشجو (ماهور) در پاریس عکس می گرفتند و به راحتی به ایران ارسال می کردند؟ یعنی دوستان با گذشت ۴۲ سال بعد از پیروزی انقلاب، اصرار بر این دارند که دوره رضا شاه چگونه بوده و در زبان، اندیشه ممنوعیت عزاداری محرم را ممنوع می کنند و در عمل نشان می دهند که چه دوره خوبی بوده است!

در این سریال مردم در امنیت بودند و سیستم هم مخالف کمونیست ها بوده است، قحطی هم به آن شکل که می گفتند در آن برهه از تاریخ نبوده است. دایه راحت می رود به شهر ری، میز و صندلی های قهوه خانه را به خاطر برآورد مالی سریال نمی شکانند! عزاداری در شهر ری مشکلی ندارد و در شهر هم مشکلی ندارد و فقط در خانه تیمسار و آن هم در اندرونی مشکل دارد، شبیه به ماجرای حرام شدن تنباکو در اندرونی های حرم سرای ناصرالدین شاه.

** هیچ نکته منفی در حکومت رضا شاه در این سریال دیده نمی شود

این منتقد ادامه داد: ما در این سریال مشابهت های زیادی با رویدادهای تاریخی می بینیم و هیچ ایرادی ندارد اما وقتی می خواهیم اینها را به هم ربط دهیم باید به همه موارد آن فکر کنیم. یا اینکه کارگرهای عمارت می گویند دلربا خودش کار نمی کند و از ما توقع کار کردن دارد،‌ منطق سال ۹۹ است که مدیران پا به پای نیروهای خود کار می کنند نه ۸۰ سال پیش که قصه روایت می شود و این جمله کارگرها کارکردی در قصه ندارد و به نظر می رسد برای افزایش زمان است. الان اگر از شما بپرسند نکته منفی در حکومت رضا شاه که در این سریال به آن پرداخته شده است را نام ببرید هیچ جوابی ندارید!

وی ادامه داد: شما الان در داستان این سریال می خواهید کدام زن را قهرمان سیاسی معرفی کنید؟ مرجان یا ماهور؟ لااقل اگر می خواهید داستان تاریخی بسازید در نا کجا آباد بسازید و نیایید وصل کنید به دوره تاریخی که شناسنامه ای در ذهن مردم و کتاب های تاریخی دارد.

این منتقد ادامه داد: از طرفی اگر سیستم ارتباطی آنقدر قوی است که شما از پاریس راحت به اینجا عکس مخابره می کنید، آیا این سیستم ارتباطی خواست حکومت ها بوده؟ یعنی کمونیست های داستان باید نشریه تاریخ گذشته ای را به یک دانشجو بدهند که برایشان از پاریس به ایران بیاورد؟

بعد این روزنامه که بسته بندی شده است در گمرک لو نرفته؟ آنهم حکومتی که با پاهای قوی دارد که می توانند یک عکس را به سرعت از پاریس به ایران بفرستند، نیروهای مرزی اش آنقدر ناشیانه رفتار می کنند که محتویات این بسته را ندیده اند؟ از سویی مامورهایی که در پاریس نیرو دارند برای دستگیری برخی افراد در تهران باید از اراذل و اوباش استفاده کنند؟ به عقیده من این ها تناقض های تحریف تاریخ به اختیار است.

** تلفیق دعوای شخصی با عشقی نه چندان پرداخته شده

سلطان محمدی در ادامه بیان داشت: جالب است که این سریال تمرکز خاصی روی جناح رضا شاه دارد و جناح مقابل را نشان نمی دهد! سریال کلاه پهلوی مخالفین رضا شاه را بهتر نشان داده بود و در آن سریال کارگردان ماجرای کشف حجاب را به خوبی اجرا کرده بود. در اینجا اصلا بحث، بحث تاریخ نیست و طبق معمول دعوای شخصی و یک عشق نه چندان پرداخته شده را با هم تلفیق کردند.

این منتقد همچنین بیان داشت: در سکانسی استاد با دیدن تابلویی به مکتب نقاشی که از آن الهام گرفته اشاره می کند و ماهور با کمال ناباوری،‌ از استاد نقاشی اش می پرسد شما این را می شناسید؟ در ادامه ماهور بر این باور است که جامعه عقب افتاده ای دارد، باید پرسید چرا نویسنده این سریال قهرمانش را اینطور تصور کرده است؟ یا جامعه ای که ترسیم کردند خیلی شیک است و تاجر آلمانی همه رقم پارچه می آورد و همه نوع ژورنال برای خیاطی به ایران می آورند، شهر تمیز و همه چیز برقرار است و مهمانی ها به قوت خود برقرار هست.

وی با اشاره به ممنوعیت عزاداری در آن دوره از تاریخ در این سریال نیز گفت: حتی نویسنده می خواسته بگوید که شاه مخالف برگزاری با عزاداری محرم است و این را نتوانسته به خوبی بیان کند. همه چیز خوب است و فقط به زبان می گویند که شاه دستور داده مراسم های عزاداری برگزار نشود. حتی در سکانسی میرزا علامتی را از قهوه خانه خود بیرون می آورد و می گوید درستش کنید.

سوال اینجا است که وقتی علامت را در کوچه و خیابان می گذارید، مامورهای امنیتی آن را نمی بینند؟ و تذکر نمی دهند؟ بعد به پرده نقالی که در خانه استاد حافی است تذکر می دهید؟! در سکانسی پرده نقالی اصلاح شده در دست استاد حافی است و می گویند سریع جمعش کن و دو مامور می آیند و به او در خانه اش بابت نگهداری چنین پرده ای اخطار می دهند؟! جالب است که ممنوعیت محرم فقط برای اندرونی تیمسار است؟ و در شهر هیچ نمودی ندارد و حکومت هم به این موارد آشکار کاری ندارد.

وی ادامه داد: مرجان دختر بزرگ تیمسار می دانسته که نامزدش رییس گروه کمونیست ها است و سرهنگ سپنتا نه از داخل خانه عمویش خبر دارد و نه از سیستم اطلاعاتی اش با خبر است و بعد از دو سال مرجان به او می گوید و می گوید برای اینکه باور کنید دروغ نمی گویم برو و از پدر روزبه بپرس.

** مشکلات فیلم نامه و اجرای کارگردانی

این منتقد در ادامه افزود: زمانیکه این پرسش ها مطرح می شود یعنی اینکه فیلم نامه، فیلم نامه چفت و بست داری نیست یعنی اجرا، اجرای درستی نیست. حتی شخصیت وکیل اطلاعات لازم درباره اتفاقاتی که در تهران رخ می دهد را دارد اما استاد حافی که در فیگور نشان می دهند مدام روزنامه به دست دارد، از هیچ رویدادی خبر ندارد.

داستان سریال «بوم و بانو» داستان شکل گرفته محکم و قوام داری نیست. از لحاظ گفتار، صحنه ها دچار مشکل است. حتی لباس کارگرها به اصطلاح بر اساس الگوی لباس های فرنگی طراحی شده بود و در دیالوگ های بین کارگرها می گفتند این لباس کوتاه است در صورتیکه هیچ فرقی با لباسی که قبل از آن می پوشیدند نداشت! و هر دو به یک اندازه بودند! یعنی حتی در کلام و تنظیم ابزار صحنه هیچ هماهنگی و کنترلی وجود ندارد.

وی ادامه داد: عشق کمونیست به دختر تیمسار تمام شد و حالا شاهد عشق مذهبی که بین سنت و مدرنیته گرفتار است، به دختر تیمسار هستیم. اوج کار سنتی که استاد حافی  انجام داد این بود که پرده نقالی را به رسم هر ساله پدرش اصلاح رنگ کرد.

سلطان محمدی در ادامه با بیان تنها نکته مذهبی موجود در این سریال نیز گفت: فردی به نام دایه در این داستان وجود دارد و موافق برگزاری مراسم عزاداری است و به خاطر برپایی عزاداری خانه تیمسار را ترک می کند و از طرفی بی بی یا مادر یکی از اوباش شهر، چیزی شبیه به قرآن همیشه در دستش است.

** مصداق بارز بی منطقی در داستان

وی درباره منطق روایی داستان این سریال نیز عنوان داشت: در سکانسی می بینیم که ماهور برای اینکه به استاد بگوید پدرم پزشکان معالجی می شناسد که می توانند دست شما را بهبود بخشند، به جای اینکه تلفن بزند به منزل او می رود و در ادامه  هم وقتی جای خالی نعمت را می بیند عده ای را پی  او می فرستد، بدون اینکه آدرسی از جایی که نعمت رفته داشته باشد! این مصداق بارز بی منطقی در داستان است.

از دیگر موارد می توانم به تحویل بسته ای که حاوی روزنامه بود اشاره کنم. جالب است که ماهور هیچ زمان دیگری مناسب تر از شب مهمانی پیدا نکرده بود که آن بسته مخفیانه را به مارینا بدهد! و در ادامه سپنتا ببیند و لو برود.

سلطان محمدی در همین زمینه، ادامه داد: از سویی دیگر ماهور را بازداشت می کنند و به تیمسار خبر می دهند از ماموریتی که رفته برگردد. او کاغذی به سپنتا می دهد و می گوید این را ببین من از رشوه دادن هایت خبر دارم! سوالم اینجا است که آن زمان از رشوه دادن ها رسید می گرفتند و لیست برمی داشتند؟

هیچ ماجرایی در داستان این سریال چفت و بست محکمی ندارد و مخاطب اصلا نمی داند دارد دنبال چه می گردد! از طرفی در دوره نفوذ آلمان ها در ایران، پزشکان فرانسوی در ایران و در پادگان ارتش چه کار می کند؟ یا اینکه چرا شهاب بعد از دو سال نمی گوید که آن شب و حین کشته شدن روزبه چه دیده است؟

این منتقد همچنین با بیان اشتباهات موجود در بخش کارگردانی در این سریال نیز گفت: در سکانس های داخل کارگاه استاد حافی با اینکه چراغ و نور کافی وجود دارد چراغ گردسوز کنار تابلوهای روی دیوار روشن کردند و نکته اش این است که اگر به دلیلی این چراغ بیفتد و بشکند و کارگاه آتش بگیرد تابلوها چه می شوند؟ وجود گردسوز زیر لامپ واقعا خنده دار است.

** آشفتگی های موجود در داستان سریال

وی درباره اقتباس این سریال از رمان «چشم هایش» و آشفتگی موجود در این سریال نیز گفت: واژه هایی که دارد آدم را به شک می اندازد. از طرفی اینطور هم نیست که گروه های توده ای را نشان دهد.

ساده انگارانه اش این است تصور کنید الگوی داستانی را از آنجا برداشته اما زمانیکه کاراکتر را کمونیست انتخاب می کنید و ماهور می گوید از من خواسته شد پرتره آرونی را بکشم، بدون اینکه قیاسی بین این سریال و کتاب چشم هایش صورت بگیرد، آدم را به این شبهه می اندازد که چرا به این کتاب رجوع شده است؟ الگوی داستانی دیگری نداشتید؟ آیا این سریال اقتباس جدی از چشم هایش بزرگ علوی است؟

ما آثار بسیاری داشتیم که از روی کتاب ساخته شدند اما نشانه هایش نشانه های دیگری می شوند که اگر کسی اصل کتاب را خوانده باشد می تواند اشاره کند، اما شما عینا کاراکترهای کمونیستی آوردید از نویسنده ای که متعلق به آن دوره بوده و در آن فضا زندگی می کرده و داستان می نوشته. از دیگر آشفتگی های این سریال اینکه شهاب لو می رود آنهم به این خاطر که دختر تیمسار تحت کنترل بوده است. کمونیست های اینجا آزادند، کمونیست های پارس تقاضای پرتره آرونی می کنند در صورتیکه سوال است کشیدن این پرتره در پاریس به چه کار کمونیست ها می آید؟

این منتقد در ادامه نیز گفت: چنین وضعیتی آدم را به این شبهه می اندازد که داستان فراتر از ساختار داستان نویسی چشم هایش حرکت کرده و یک جور اقتباس نزدیک به آن کتاب است.

وی با بیان اینکه «بوم و بانو» نیز الگویی آشکار از سریال «ستایش» است، افزود: داستان نویس های این سریال از الگوهای آشفته استفاده کردند و هر آنچه دیدند را در این سریال آوردند.

در ستایش پسر پولدار دختر وضع مالی مناسبی نداشت، اما در اینجا برعکس است و پدری در این میان است که مخالف ازدواج این دو است. در ستایش اینطور بود که ستایش به تنهایی زندگی را می چرخاند و رستوران داشت، اما در اینجا مرجان خیاط خانه دارد. الگوی خانه پوشالی نیز در این سریال دیده می شود اشاره به سکانسی که تیمسار برای بیرون آوردن دخترش از بازداشت رشوه گرفتن های سپنتا را رو می کند دقیقا عین یکی از سکانس های خانه پوشالی است.

یا شخصیت طهمورث پدر روزبه الگویی آشکارا از بزرگ آقای شهرزاد است که هنوز قدرتش به رخ مخاطب کشیده نشده است. یعنی آنقدر در این سریال داستان به هم ریخته با جزئیات قابل پرسش هست که نمی دانیم بر چه منطق داستانی باید این سریال را نگاه کنیم؟ فقط بر این اساس که تاریخ را به روایت خودمان می نویسیم؟ اگر تاریخ را به روایت خودمان نقل کردیم، دوره رضا شاه زیادی خوب و شیک و مرتب بوده است! اگر داستان عاشقانه داریم، به بهانه پرداخت به این عشق، به محیط پیرامونش آب و رنگ دادیم!

** قیاس «بوم و بانو» با «شهرزاد»

سلطان محمدی در پایان نیز درباره قیاس این سریال با سریال «شهرزاد» نیز گفت: محیط جغرافیایی بوم و بانو و لباس هایشان نزدیک به شهرزاد است. فقط اینکه لباس ها در اینجا پوشیده تر از شهرزاد است.

سریال «بوم و بانو» به نویسندگی شعله شریعتی و اعظم بهروز و کارگردانی سعید سلطانی و تهیه کنندگی آرمان زرین کوب هر شب از شبکه دو سیما پخش می شود.

در این سریال مسعود رایگان، شیوا خنیاگر، دیبا زاهدی، ساغار قناعت، بهنام تشکر، مهدی احمدی، شهروز ابراهیمی، هادی قمیشی، ساناز سماواتی، بهراد خرازی و … به ایفای نقش پرداختند.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند