مصاحبه با بهزاد جوانبخش؛ پیشنهاد دادم تاراج ۲ را بسازیم

بهزاد جوانبخش از جمله بازیگرانی است که هم قبل از انقلاب خوش درخشید و هم جای پایش را در سینمای بعد از انقلاب سفت کرد. هرچند که او در تصمیمی خود ساخته از سینما دور شد اما ظهور گاه و بی گاهش بر پرده نقره ای مخاطبان سینمای ایران را به یاد نقش های ماندگاری انداخت که در سال های جوانی ایفا کرده بود.
او زاده ۱۳۲۶ در تهران است و کارگردانانی که او را مقابل دوربین خود داشته اند همواره از بازی او تعریف کرده و جوانبخش را بازیگری ذاتی می دانند.
او در مورد چگونگی ورودش به سینما اینطور توضیح می دهد:
« در دهه ۵۰ بسیاری از جوانان به سینما علاقه داشتند و از طرف دیگر مردم هم بسیار علاقه مند سینما بودند. من هم مانند دیگران سینما را دوست داشتم. در آن زمان مرحوم خاچیکیان که به حق از بزرگترین کارگردانان سینما ایران است به دنبال بازیگرانی جوان و فیزیکال می گشت. به همین خاطر من را دید و برای بازی در فیلم بوسه بر لب های خونین دعوتم کرد. بعد از آن فیلم، در اثری دیگر با نام پیروزی شرکت کردم که آن فیلم هیچگاه به انتها نرسید. فیلم بسیاری خوبی بود که به دلیل مشکلات تهیه کننده نیمه کاره ماند.
بعد از آن نیز در فیلم مرگ درباران مرحوم خاچیکیان‌حضور پیدا کردم. فیلمی که بر اساس اولین سناریو امیر قویدل ساخته شد. در آن زمان برای نوشتن قصه ها ماه ها وقت صرف می کردند و به همه جوانب قصه فکر می شد. مرحوم خاچیکیان‌هم علاقه مند بود که قصه های پلیسی را بسازد و انصافا هم در کارش خبره بود. انتخاب اول عوامل فیلم برای نقش پلیس بهروز وثوقی بود اما به دلیل برخی نا هماهنگی ها دوباره نقش به من پیشنهاد شد. کاراکتر مقابلم را هم ایرج قادری بازی کرد.
بعد از آن فیلم با پیشنهاد آقای متوسلانی به سریال غارتگران اضافه شدم. سریالی که ساختش تا اوایل سال ۱۳۵۶ ادامه داشت و بعد در تلویزیون پخش شد. یادم است آن زمان و به هنگام پخش این سریال خیابان ها خلوت می شد. استقبال مردم به این سریال بی نظیر بود.
بعد از آن هم انقلاب شد و پخش سریال نیمه کاره ماند. من نیز از بازیگری دور شدم. تا فیلم تاراج.»
جوانبخش در مورد چگونگی اضافه شدن به تیم ساخت تاراج می گوید:
« بازیگری به طور کل از ذهن من خارج شده بود. آن زمان ها نیز موبایل و وسایل ارتباط جمعی نبود و آدم ها دیر یاد یکدیگر می افتادند. تا اینکه روزی ایرج قادری من را به دفترش دعوت کرد. شهریور سال ۱۳۶۱. من اصلا گمان نمی کردم که او بخواهد بازی در فیلمی سینمایی را به من پیشنهاد بدهد. آن روز صحبت از داستان علیرضا داوودنژاد با نام چنبره در خاک بود. داستانی که بعدتر توسط سعید مطلبی با نام تاراج تبدیل به فیلمنامه شد. از طرف دیگر حسین ملکی هم جمشید آریا را به ایرج قادری معرفی کرد. اول او زیر بار نمی رفت. چون در انتخاب بازیگران وسواس زیادی داشت و باید خودش شخص را پیدا می کرد. کار با ایرج قادری بیشتر بداهه پردازی بود. در صحنه حسی به وجود می آمد و ضبط می شد.من سال ها از سینما دور بودم. اولین سکانس بازی ام هم در فیلم در خانه زینال بندری بود. سکانسی که احمد که نقشش را بازی می کردم برای صحبت با زینال به خانه تازه اش می رود. خانه ای که او به تازگی خریده است. الحق سکانس سختی بود و سرآخر نیز خوب از کار درآمد.»
فیلم تاراج صحنه های زد و خورد بسیاری دارد و لوکیشین های فراوان. جوانبخش در مورد سختی بازی در نقش احمد ادامه می دهد:
« فیلم صحنه های سخت بسیاری داشت. مثلا در صحنه ای یک ماشین من را زیر می گیرد. این صحنه را در محله نارمک فیلم برداری کردیم. یا صحنه فینال فیلم در جنگل های گرگان ضبط شد. در اسفند ماه و هوای سرد. یا صحنه های درگیری در زاهدان واقعا طاقت فرسا بود. دو تا از دندان های من در صحنه های درگیری زاهدان شکست. من تمام صحنه های زد و خورد را خودم بازی کردم و بدلی نداشتم. همه چیز عشق به سینما بود و رفتاری حرفه ای که در گروه فیلم برداری وجود داشت.»
او با اشاره به دیدار و گفت و گو با ایرج قادری سال ها پس از اکران تاراج، اضافه می کند:
«پنج سال قبل از فوت ایرج قادری من به او پیشنهاد دادم تاراج ۲ را بسازیم. گفتم می شود سرنوشت بازیگران را در فینال فیلم تغییر داد و سناریویی بر همان مبنا توسط سعید مطلبی نوشته شود. بازگشت آن دو بعد از سال ها و پیگیری ماموریتشان می توانست مخاطبان بسیاری را به سینما جذب کند. پیشنهادی که توسط قادری رد شد.»


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند