ایرج قادری کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگر سینمای ایران بود. او در ۴۱ فیلم کارگردان، ۴ فیلم نویسنده، ۷۱ فیلم بازیگر، ۹ فیلم تهیهکننده و ۱ فیلم تدوینگر بود. نخستین کار سینمایی او بازی در فیلمِ چشمه آب حیات به سال ۱۳۳۸ و واپسین کارش کارگردانی و بازی در فیلمِ شبکه به سال ۱۳۸۹ بود.ایرج قادری دارای تحصیلات ناتمام در رشته داروسازی است. او سال ۱۳۴۱ شرکت سینمایی «پانوراما» را به همراه موسی افشار تأسیس کرد. وی که اغلب به عنوان یکی از فیلمسازان سینمای پیش از انقلاب شناخته میشود، فعالیت خود را پس از انقلاب با ساخت فیلمهای: برزخی ها(۱۳۶۰) و دادا (۱۳۶۱) و تاراج (۱۳۶۳) ادامه داد. بعد از این فیلم به علت ممنوعالفعالیت بودن تا اوایل دهه ۷۰ فیلمی نساخت و با درام جنایی میخواهم زنده بمانم فیلمنامهای از رسول صدرعاملی و بر اساس داستان زندگی پدرام تجریشی فعالیت خود را دوباره آغاز کرد. ایرج قادری در اردیبهشت ۱۳۹۱ به دلیل تشدید بیماری سرطان مثانه در بیمارستان مهراد بستری شد و به دلیل همین بیماری در ساعت چهار صبح ۱۷ اردیبهشت ماه درگذشت.
در پایین مصاحبه کوتاه از او در مورد فیلم تاراج را میخوانیم:
بهزاد جوانبخش چطور به تیم بازیگران اضافه شد؟
او یک نمایشگاه اتومبیل داشت که همین پایین دفتر ما بود و الان جمع شده است. البته در چند فیلم قدیمی نقش های کوچکی بازی کرده بود. من دیدمش و ازش خواستم بیاید و در این فیلم بازی کند.
آن زمان شایع بود نقش «احمد» فیلم تاراج که بهزاد جوانبخش بازی کرد خود شما می خواستید بازی کنید ولی به شما اجازه بازی ندادند. آن شایعه صحت داشت؟
(قادری چند لحظه فکر می کند)… نه. تا آنجا که خاطرم می آید من زمان ساختن فیلم تاراج اجازه بازی داشتم. بله! یادم هست اجازه بازی داشتم ولی بازی نکردم.
چرا؟
برای اینکه خودم را مناسب آن نقش نمی دیدم. همیشه وقتی قرار بوده من در فیلم خودم بازی کنم، «ایرج قادری کارگردان» نشسته روی همین صندلی که الان من نشسته ام و «ایرج قادری بازیگر» از در دفتر آمده تو. آن وقت «قادری کارگردان» او را مثل همه دیگر بازیگران فیلم برانداز کرده که آیا به درد این فیلم می خورد یا نه؟ مثل همه با او رفتار می شود!
و آن بازیگر جوان فیلم «تاراج» که نقش پسر زینال بندری را بازی می کرد؟
یک روز در آسانسور همین ساختمان، جوانی را دیدم که به نظرم خیلی مناسب آن نقش بود.
بهش گفتم من دارم یک فیلم می سازم و می خواهم تو در فیلمم بازی کنی. اما او گفت نمی تواند چون چند روز دیگر باید برود سربازی. گفتم اجازه ات را می گیرم و سربازی ات را درست می کنم. قبول کرد و من هم موافقت ها را برای او گرفتم. بعد از تاراج به خارج از کشور رفت.
یکی از فصل های موجز و مؤثر فیلم تاراج فصل کتک کاری در کاباره بود خیلی خوب از آب درآمده بود. با نور خیلی خوب کار شده بود.
کار فرج حیدری بود.
فرج در فیلم های من دستیار فیلمبردار بود. یک روز صدایش کردم و بهش گفتم از فردا تو «فیلمبردار» فیلم من هستی. باورش نمی شد! بعد گفتم تازه این ستاره های سینما زیر دست و پای دوربین تو می پلکند! شوکه شد! گفتم نترس! [فیلم مورد نظر قادری احتمالاً پشت و خنجر محصول سال ۱۳۵۶ است که نخستین فیلم فرج حیدری در مقام مدیر فیلمبرداری است] بله! آن صحنه کاباره را خیلی خوب درآورد. من در مورد جزئیات فیلم تاراج خیلی فکر کردم. مثلاً انتخاب آن ماشین فولکس برای احمد و زینال، وقتی می خواهند به جنگ آدم های بزرگ بروند معنی خیلی خاصی داشت.
بدون دیدگاه