به گزارش باکس آفیس ایران به نقل از روزنامه فرهیختگان – بعد از ۱۰ سال، ایرانمال، بزرگترین مرکز خرید دنیا در تهران افتتاح شد. ایرانمال، شهری مسقف و چند طبقه که برای بازدید از کل آن، ۲۰ کیلومتر پیادهروی و هفت روز زمان نیاز خواهد بود، یک غول بزرگ تجاری با معماری خارقالعاده است که در خاورمیانه نظیر ندارد و آن را با «وستادمونتونمال»؛ کانادا بزرگترین مرکز خرید آمریکای شمالی و «دبیمال» در امارات متحده عربی قابل مقایسه دانستهاند. صاحب این شهر نوظهور و پرزرق و برق، بیش از دو برابر ثروت دونالد ترامپ را خرج کرده تا آن را بسازد. اما تعداد کسانی که با ذوق و اشتیاق به راهروهای این نماد غولآسای سرمایهداری میروند و عکسهای یادگاری میگیرند و جملات ستایشگرانهای در باب زیباییاش میگویند، در مقایسه با تمام جامعه ایران چندان زیاد نیست. سالها پیش که کلنگ احداث این مجموعه زده شد، شاید برای همه قابل پیشبینی نبود که در بهمنماه ۹۷ و هنگام افتتاح آن، افکار عمومی ایران تا این حد علیه تجملگرایی و مظاهر گوناگون نبود عدالت اجتماعی بسیج خواهند شد. ایرانمال همزمان با چهلمین سالگرد انقلاب مستضعفان افتتاح شد و چهکسی به این تقارن متناقض توجه کرده و چه نکرده باشد، تراژدیکمیک موجود در آن باعث فوران فریادهایی شد که همه میگفتند نه! اما چنین نبود که هیچچیز از آنچه امروز پدید آمده، قابل پیشبینی نباشد و معلوم شد از ابتدا صاحبان چنین سرمایههایی که حالا ایرانمال به نماد شاخصشان تبدیل شده، برای مقابله با توفان افکار عمومی که میتواند برج و باروهایشان را درهم بکوبد، تدبیرهایی درنظر داشتهاند. آنها شاید خودشان به تمام جزئیات وارد نباشند اما در راهی حرکت میکنند که در سرمایهداری بزرگ جهانی، قبلا تکوین پیدا کرده و روی تمام جزئیات آن فکر شده است. ساخت سالنهای سینما در بطن مجتمعهای بزرگ تجاری، عمدهترین تدبیری بود که در این زمینه به کار بسته شد. وقتی در جاهای دیگر سالنهای سینما وجود نداشته باشد و عمده سالنهای نمایش فیلم در درون مجتمعهای لوکس تجاری قرار گرفته باشند، صاحبان این برج و باروها میتوانند ادعا کنند که تمام مخاطبان ایرانی سینما همین کسانی هستند که با ذوق و اشتیاق به راهروهای این نماد غولآسای سرمایهداری میروند و عکسهای یادگاری میگیرند و جملات ستایشگرانهای در باب زیباییاش میگویند. پردیس سینمایی ایرانمال همزمان با سیوهفتمین جشنواره ملی فیلم فجر افتتاح شد و فیلمهای جشنواره در سالنهای آن به نمایش درآمدند. رسانهها و کانالهای مختلف جشنواره فجر به بازتاب اخباری درخصوص پردیس ایرانمال پرداختند و جملاتی را از مدیر بازار آن منتشر کردند تا همچنانکه بخش بینالملل جشنواره از بخش ملی آن جدا شد و از آن پس بهطور مداوم در طبقات فوقانی یک مجتمع تجاری (چارسو) برگزار شد، بیم آن برود که نوبت بعدی متعلق به جشنواره ملی فجر و مکان بعدی ایرانمال باشد. جریانی که در ایران، در پی تبدیلکردن فرهنگ به طفیلی سرمایه است، هیچ ابایی از این ندارد که برای بالاتربردن سهم درصدیاش از مخاطبان فعال سینما، بهطور کل مخاطبان سینمای ایران را پایین بیاورد و فقط کسانی را بهعنوان مخاطب فعال نگه دارد که با این سبک زندگی همراه و موافقند.
بالابردن ضریب اشغال صندلی یا محدودکردن مخاطبان سینما؟ «برخی تصور میکنند که احداث سینما در مجتمعهای بزرگ، یک کار فانتزی است درصورتی که اینگونه نیست و پروژه کورش نشان داد که ساخت سالنهای سینمایی در مجتمعهای تجاری فانتزی نیست.» این را حجتالله ایوبی، رئیس اسبق سازمان سینمایی، صبح روز سهشنبه،۲۶ مردادماه سال ۱۳۹۴، در دیدار با دستاندرکاران پروژه مگاپارس، در خیابان معلم تهران گفت که آن روزها در حال احداث بود و هنوز هم افتتاح نشده است. ایوبی پیش از آنکه صراحتا از ساخت سالنهای سینما در سایه مجتمعهای تجاری، دفاعی تمامعیار کند هم با بسیاری از رفتارهای مدیریتیاش همین جهتگیری عمده را نشان داده بود. مجتمع کورش که قبل از ایرانمال عنوان بزرگترین پردیس سینمایی ایران را یدک میکشید، با ۱۴ سالن نمایش و ۲۸۰۰ صندلی در غرب تهران، در سالی که افتتاح شد به تنهایی توانست «ضریب اشغال صندلی سینماهای کشور» را از ۵/۲ درصد در سال پیش از خود، به پنج درصد برساند. مجموعه «چارسو» با پنج سالن و ۹۰۰ صندلی و «سینما پرشین مهرشهر» با چهار سالن و ۷۰۰ صندلی از دیگر سالنهایی بودند که در سال ۹۳ افتتاح شدند. اما آیا افزایش «ضریب اشغال صندلی در سینماهای کشور» بهمعنای افزایش مخاطبان سینمای ایران است؟ در همان سال که کورش افتتاح شد و به تنهایی ضریب اشغال صندلی را در سالنهای نمایش کشور دو برابر کرد، گفته شد که مخاطبان سینمای ایران ازهشت میلیون نفر در سال قبل به ۱۲ میلیون نفر در سال جدید رسیدهاند. اینجا باید پرسید که چطور ضریب اشغال صندلیها دو برابر شد، اما تعداد بلیتهای خریده شده، فقط ۵۰ درصد افزایش داشت؟ این نسبت نهتنها در سالهای بعد هم ادامه پیدا کرد، بلکه دهانه شکاف آن بازتر شد. ماجرا از این قرار بود که «کورش» و باقی پردیسهای لوکس و لاکچری شمال شهر تهران که درکنار مجتمعهای بزرگ تجاری ساخته میشدند، مخاطب سینما را افزایش نداده بودند، بلکه باقی مخاطبان را با سلایق دیگرشان از منظومه سینما حذف کردند. مقداری از افزایش عددی کسانی که بلیت خریده بودند هم به مخاطبان تکراری سینما در آن سال برمیگشت، یعنی کسانی که چندبار در آن ۱۲ ماه به سالن نمایش فیلم رفته بودند.
بهنفع کدام طیف سینمارو؟ اتفاقی که داشت میافتاد این بود که مخاطبان سینما در بخشهای اعیاننشین تهران هرچه بیشتر متمرکز میشدند و باقی طبقات اجتماعی و طیفهای سلیقهای، بهطور کل از دایره مخاطبان حذف میشدند. چارهای جز توضیح قضیه با این مثال ساده و آشنا که در عالم سیاست به یکی از بحثهای جدی تبدیل شده، نیست؛ همواره بعضی از گروههای سیاسی میگویند که رقیبشان میخواهد میزان مشارکت در انتخابات را پایین بیاورد تا به این وسیله بتواند در میان باقی رأیدهندگان به اکثریت آماری برسد. حالا با بررسیهای آماری مشخص میشود که یک طیف سیاسی، اجتماعی و طبقاتی بهخصوص در سینما و البته در باقی حوزههای فرهنگی اجتماعی ایران، دقیقا درحال انجام همین کار است. این روند البته سالهاست که شروع شده و در ۶ سال گذشته شتاب بیشتری گرفته است.
سالها قبل سالنهای سینمایی چگونه بود؟ در دهههای ۶۰ و ۷۰، پرفروشترین سالنهای سینمای ایران به شهرهای مشهد، شیراز و اصفهان تعلق داشت. تهران در دهه ۶۰ پس از چند سالن مشهد، تبریز، شیراز و اصفهان، با «سینما آزادی» در رتبه نهم فروش قرار میگرفت. در دهه ۸۰ از ۱۰ سالن پرفروش کشور، ۶ سالن در تهران قرار داشتند و سه رتبه صدر جدول، پس از حدود ۵۰ سال، از کف شهرستانیها بیرون آمد و به تهران رسید. با این وصف، مشخص است که پرفروشترین فیلم سینمای ایران در پایان دهه ۸۰ را نمیشود با پرفروشترین فیلم در پایان دهه ۶۰ مقایسه کرد. فیلمی که در انتهای دهه ۸۰ پرفروشترین را کسب میکرد، صرفا مطابق طبع و پسند مخاطبان تهرانی ساخته شده بود و تنها نسبت به آثاری مثل خودش میتوانست این عنوان را کسب کند.
آغاز حذف یک طبقه از سینما از ابتدای سال ۱۳۹۲ که حذف طبقات فرودست و حتی میانی جامعه از فهرست مخاطبان سینما و معرفی تعدادی از فرادستان یا علاقهمندان به فرهنگ آن طبقه، بهعنوان کل جامعه آماری سینمای ایران، شتاب بیشتری گرفت، تعداد تماشاگران فیلم هم کاهش چشمگیری پیدا کرد. طبقاتی که تمام سینما را مطابق طبع و سلیقه خودشان میدیدند، ممکن بود سالی چندین و چندبار بلیت بخرند و به سالن نمایش فیلم برود، اما این قضیه نمیتوانست بخش دیگری از سنجشهای آماری که بیانکننده میزان «مخاطبان قهر کرده با سینمای ایران» بود را از نظرها دور بدارد. در سال۹۵ اعلام شد که ۸۰درصد از ایرانیها در آن سال حتی یکبار هم به سالن سینما نرفتند و این آمار در ۱۳۹۷ به رقم شگفتانگیز ۹۱درصد رسید. مشخص بود که اگرچه آمار «ضریب اشغال صندلی در سینماهای کشور» داشت بالا میرفت، اما تعداد واقعی کسانی که در ایران به سینما میرفتند، مرتب داشت پایین میآمد. در نوروز ۱۳۹۸ فروش سینمای ایران افزایش قابلتوجهی نسبت به مدت مشابهاش در سال قبل داشت و این قضیه در استدلالهای بسیاری از دستاندرکاران سینمای ایران علامتی از رونق اوضاع فرض شد، اما این بهدلیل بالا رفتن بهای بلیت سینما بود و میزان مخاطبان در حدود ۲۷ درصد کاهش داشت که این موضوع به عمد از طرف صاحبان استدلال های فوق نادیده گرفته میشد. بررسی این روند نشان میدهد تمرکز سالنهای نمایش فیلم در شمال شهر تهران و بهخصوص منطقه شمال غرب، هر روز درحال عمیقترکردن شکاف درهای است که بین مخاطبان واقعی سینما از یک طرف و تولیدات سینمایی ایران و نوع توزیع آنها در جامعه از طرف دیگر ایجاد شده است. بعد از علی سرتیپی که مدیریت پردیسهای کورش و شکوفه را در اختیار دارد و بعد از مرتضی شایسته که مدیریت پردیسهای ارگ تجریش را در اختیار گرفته و بعد از منوچهر محمدی-احمدرضا درویش و تقی علیقلیزاده که پردیس مگامال را در اکباتان راهاندازی کردند و البته بعد از جمال ساداتیان که مشغول تجهیز و راهاندازی پردیس مگاپارس در خیابان معلم است، مسعود جعفری جوزانی هم درصدد راهاندازی پردیس سپنتا برآمد؛ پردیسهایی که یک شعبه آنها در شهرکغرب قرار دارد و شعبه دیگر در کرج. تمرکز سالنهای نمایش فیلم در شمال و شمالغرب تهران است که باعث میشود طیف بهخصوصی از فیلمهای سینمای ایران تا این حد مطرح شوند؛ طیف محدود اما بهنظر متنوعی که از «رحمان ۱۴۰۰» شروع میشود و به آثار روشنفکری مأیوس و منفعل و درعینحال پرسروصدای صدر جداول فروش میرسد. حجتالله ایوبی، رئیس اسبق سازمان سینمایی که در همین چند سال پیش، ریلگذاری اصلی این جریان را آغاز کرده بود، وقتی از مراحل ساخت مجتمع مگاپارس دیدار میکرد، گفت: «بخشی از فروش خوب این روزهای سینمای ایران در کورش اتفاق میافتد.» آنچه او «فروش خوب» مینامید، چیزی نیست که از نظر همه، فروش خوب باشد. فروش خوب یعنی فروشی که نشان بدهد تمام مردم ایران از تماشای فیلمهای سینما لذت بردهاند، نهفقط کسانی که تفریح اصلیشان قدمزدن در کریدورهای این مجتمعهای لوکس و بزرگ تجاری و احیانا تفریح دوم یا سومشان دیدن یک فیلم در اثنای خرید یا بازدید از مراکز خرید است. انتخاب مشتریهای پاساژ کورش یا مگامال و… وقتی بخواهند فیلم ببینند، چطور میتواند از سطح «رحمان ۱۴۰۰» بهعنوان سرگرمی یا از تعدادی آثار پرطمطراق و توخالی بهعنوان کارهای روشنفکری بالاتر برود؛ آنهم درحالی که خود این مجتمعها، قیمتهای نجومی اجناسشان را مدیون مرعوببودن و مسخشدگی طبقات تازهبهدوران رسیده ایران در برابر تجمل و جلوههای آن هستند و جازدن انتخاب فرهنگی چنین افرادی بهعنوان انتخاب فرهنگی تمام مردم ایران، یعنی کودتای رسانهای علیه معیارها و سنجههای تمدنی و فرهنگی ایران. ایوبی وقتی برای بازدید از احداث پروژه مگاپارس رفته بود، میگفت: «فرهنگ، برای سرمایهگذاران، آورده اقتصادی دارد و این مهم منوط به راهدادن فرهنگ در پروژههای تجاری است. اگر مسیر کنونی که در پیش گرفتهایم را ادامه دهیم، ایران اسلامی به مرکز فرهنگ و هنر دنیا تبدیل میشود.» اما بهرغم آنکه مشخص است حجتالله ایوبی قصد داشته حرفهایی جدی بزند، بعد از گذشت چند سال و رخ دادن اتفاقات مختلف و رو آمدن تحلیلهایی در واکنش به این اتفاقات، امروز شنیدن یا خواندن حرفهای او ممکن است رگههایی از طنز را نمایان کند. با اینحال، روندی که او آغاز کرد، همچنان متوقف نشده و حتی بدون کمشدن شتاب اولیهاش درحال ادامه پیداکردن است. امسال یکی دیگر از آن پروژههای عظیم تجاری که در چند سال اخیر تولیدشان حجم سرسامآوری پیدا کرده است، در آستانه نوروز افتتاح شد و واکنشهای منفی بخش عظیمی از جامعه را در پی آورد. ایرانمال، پروژهای که تخلفات محرزی در مهندسی ساخت آن صورت گرفته و تعرضاتی به زمینهای اطراف هم داشته، درکنار مراکز خریدش ۱۲ سالن سینمایی هم افتتاح کرد. پردیس ایرانمال در همین مدت کوتاه و بلافاصله پس از تاسیس، توانست بعد از کورش، رتبه دوم فروش در سالنهای سینمای ایران را از آن خود کند و شاید در ادامه بتواند از این پلکان بالاتر هم برود؛ چه اینکه تعداد سالنهای آن ۳۰ عدد است و این ۱۲ مورد که فعلا افتتاح شدهاند، تنها بخشی از پروژه هستند. در شب میلاد امام زمان(عج) قرار شد در مسجد ایرانمال مراسم جشنی با حضور یک خطیب و یک مداح مشهور کشور برگزار شود؛ اما به فاصله یک شبانه روز، چنان شعله اعتراضات عمومی مردم بالا گرفت که آن دو نفر اعلام کردند به این مسجد نمیروند و مراسم لغو شد. اعتراضاتی که به این مراسم صورت گرفت، تماما متوجه «بازوی فرهنگی سرمایهداری» بود اما همین بازو در سینما هم سرمایهگذاری کرده و رتبهای چنین زودهنگام را برای سالنهای پردیس ایرانمال تولید میکند. حالا باید پرسید آیا اکثریت مردم ایران آن کسانی هستند که حتی به برگزاری یک مراسم مذهبی در مسجد این مجتمع تجاری اعتراض میکنند یا آنها که در سالنهای سینمایی این مجتمع، «رحمان ۱۴۰۰» را دیدند و این پردیس را به همین زودی تا رتبه دوم سالنهای سینمایی ایران صعود دادند؟ این مقایسه باید مشخص کرده باشد که «ضریب اشغال صندلی» آماری نیست که با بالا رفتن آن بشود به بهبود استقبال مخاطبان از سینما حکم داد. افزایش ضریب اشغال صندلی، میتواند نشانهای از محدود شدن مخاطبان سینما در یک طیف یا طبقه بهخصوص اجتماعی باشد. در همان سالی که کورش افتتاح شد و این ضریب را در سینمای ایران از «۵/۲ درصد» به «۵ درصد» رساند، گروه «هنر و تجربه» تنها با ۸۰۰ صندلی سینما، ضریب اشغال ۳۴ درصدی داشت؛ یعنی هفت برابر کل سینمای ایران. میدانیم که تمام مخاطبان «هنر و تجربه» روی هم تعداد بسیار کمی هستند ولی ضریب اشغال صندلی این گروه، هفت برابر کل سینمای ایران است. کاری که «هنر و تجربه» کرد، محدودکردن مخاطبان سینما به یک طیف بهخصوص بود که البته چنینکاری وظیفه اصلی گروههای سینماتک در تمام دنیا محسوب میشود؛ یعنی فراهمکردن فضایی برای مخاطبان خاص و سینماتک معمولا بنابه «اولویتهای فرهنگی» توسط دولتها حمایت میشود؛ چون سوددهی مالی ندارد. در چنین شرایطی وقتی پردیسهای کورش و مگامال و ایرانمال و… بهرغم ادعای تجاریبودنشان، دقیقا همین کار را میکنند و ضریب اشغال صندلی را توسط محدودکردن کل مخاطبان سینمای ایران بالا میبرند و حتی به آمارهای فاجعهای که خلق شده، افتخار میکنند، یعنی برخلاف آن چیزهایی که در ظاهر بیان میشوند، محاسبات و منافع دیگری در پس پرده وجود دارد.
بدون دیدگاه