بیوگرافی داریوش اسدزاده

داریوش اسدزاده ، روز جمعه ۱ آذر ۱۳۰۲ شمسی در کرمانشاه به دنیا آمد.
شمارش آثار هنری و نمایشی هنرمندی که بیش از ۷۴ سال روی صحنه تئاتر، مقابل دوربین سینما و در قاب شبکه های مختلف تلویزیونی بوده است کار آسانی نیست. نویسندگی، کارگردانی و بازی در بیش از ۲۰۰ تئاتر، بازی در بیش از ۸۰ فیلم سینمایی و حضور در بیش از ۷۰ سریال و فیلم تلویزیونی، داریوش اسدزاده را به ستاره ای بی بدیل در آسمان هنر ایران تبدیل کرده است.
میشل استروگف، سمندون، خانه سبز، هوش سیاه، قلاده های طلا، رفقای خوب، آژانس دوستی، گشت ویژه، رستوران خانوادگی، پنجاه کیلو آلبالو، ارثیه، بلوف، دو نیمه سیب، بوی کافور عطر یاس از جمله کارهای این هنرمند است. یتیم خانه ایران نیز باید به این تعداد اضافه کرد که به تازگی در سینما اکران شده و نفسِ شیرین که بزودی از تلویزیون مهمان خانه می شود.
زندگی خانوادگی
پدرش ارتشی بود و زادهٔ تهران و ساکن و بزرگ شده خیابان ری. او فرزند اول خانواده و دارای دو خواهر و یک برادر است. او تا پنج سالگی به همراه خانواده، در کرمانشاه زندگی کرد و در سال ۱۳۰۷ همراه با خانواده به تهران مراجعت کرده و دوره های تحصیلی از ابتدایی تا دانشگاه را در تهران سپری کرد.فارغ التحصیل دکترای هنر و معماری در رشته هنر حرفه ای،همان ادبیات هنر از دانشگاه تهران است.
ازدواج
داریوش اسد زاده می گوید:بالاخره در ۲۷ سالگی با دختری اصیل و خانواده دار ازدواج کردم. دست روزگار او را از من گرفت و بعدها دوباره ازدواج کردم و از همسر دوم، طاهره خاتون میرزایی ۲ فرزند پسربه نامهای کوروش وآرش دارم. آنها سال هاست که به آمریکا رفته اند. ۴ نوه دارم که همه کمتر از ۱۰ سال سن دارند. نوه هایم را ندیده ام و تنها از طریق اینترنت آن ها را دیده ام. (استاد اندکی سکوت می کند) بچه ها یعنی زندگی، دوست دارم نوه هایم را ببینم و آنها را بغل کنم.
عشق من به تئاتر ریشه در کودکی دارد
در دوران کودکی در درونم چیزی من را به شکل ناخودآگاه به سمت هنر تئاتر می کشاند، شاید بخشی از این علاقه به این خاطر بود که وقتی کم سن و سال بودم، به همراه پدرم به تماشای تئاترهای می رفتیم، آنجا هم نمایش های سنتی مثل سیاه بازی و… نمایش داده می شود. پدرم برای این که مرا تشویق به درس خواندن کند، می گفت اگر درس هایت را خوب بخوانی شب جمعه می برمت

تئاتر
چون نمایش های آن سالن تنها در شب های جمعه اجرا می شد. من هم که شیفته تماشای این نمایش ها بودم با ذوق و شوق زیادی درس می خواندم تا بلکه دل پدرم را به دست بیاورم و او را راضی کنم شب جمعه من را به تماشای نمایش های مختلف ببرد. اولین جرقه های من نسبت به بازیگری و هنر تئاتر در همان دوران زده شد.
چطور بازیگر شدم؟
وقتی به دوران نوجوانی رسیدم و آگاهی ام نسبت به هنر بیشتر شد به تئاتر علاقه مندتر شدم، تصمیم گرفتم به رویایم جامعه عمل بپوشانم، به همین خاطر دور از چشم پدرم به هنرستان هنرپیشگی رفتم. موضوع را با پدرم مطرح نکردم، چون می دانستم که اگر پی به این قضیه ببرد محال است که اجازه دهد در این وادی فعالیت کنم و برای این که شک و شبه ای ایجاد نشود، همزمان در دبیرستان، در رشته ای دیگر هم ادامه تحصیل می دادم، اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۱۸ بود که در هنرستان، اولین تئاتر غیررسمی ام را با نام «لیلی و مجنون» که یک نمایش کمدی بود، روی صحنه بردم.آن روز ترس و اضطراب زیادی داشتم و این استرس تا پایان اجرا و نمایش همراهم بود و رهایم نمی کرد. اوایل زیاد دچار این حالت می شدم. اما رفته رفته یاد گرفتم با توکل به خدا به این حالتم غلبه کنم و خوشبختانه در باقی نمایش ها به دور از استرس ظاهر شدم.
پدرم مرا از خانه بیرون کرد
داریوش اسد زاده می گوید:سعی می کردم فعالیتم را در عرصه تئاتر دور از چشم پدرم انجام دهم، بعدها هم که برای اجرای نمایش های رادیویی، پایم به تلویزیون باز شد، سعی کردم این کار را از خانواده ام مخفی کنم، اما یکی از دوستان پدر به گوش او رساند که من در رادیو نمایش اجرا کردم و همین موضوع باعث شد که پدرم مرا از خانه بیرون کند!او مدام به من می گفت که برایت آرزو دارم و نمی خواهم مطرب شوی…، بعد از یک ماه با وساطت اقوام به خانه برگشتم، اما پدرم همچنان با من قهر بود و تا ۸-۷ ماه با من حرف نمی زد. در طول سال های ابتدایی فعالیتم هیچ مشوقی نداشتم و هرچه بود، علاقه و پشتکار خودم بود. البته بعدها که بیشتر روی صحنه رفتم، تشویق مردم و برای دست زدن ها و حمایت های شان، بهترین مشوق من بود.
اولین دستمزد
هیچ وقت یادم نمی رود بابت اولین دستمزدم در تئاتر ماهی ۱۵ تومان (۱۵ تا تک تومانی) می گرفتم، این پول در قیاس با حقوق های آن دوران بسیار زیاد بود، به همین خاطر آنقدر از گرفتنش سرمست می شدم که اصلا نمی دانستم باید چطور آن را خرج کنم.
ورود به سینما
در سال ۱۳۲۸ وقتی ۲۶ ساله بود با فیلم همسر مزاحم اولین کار سینمایی خود را شروع کرد.
اولین فستیوال بین المللی ایران
بواسطه رابطه خود با دولت مردان قبل از انقلاب و فعالیت وی در هنر در سال ۱۳۳۵ از طرف اداره کل هنرهایی زیبایی که دست داماد شاه بود برای بزرگترین فستیوال بین المللی تئاتر برای اولین بار بعنوان نماینده ایران عازم پاریس شد و به مدت سه ماه به تحقیق و مطالعه پرداخت.
بازیگری در آمریکا
بعد از بازگشت وی از فستیوال فرانسه نزدیک به ۲۰۰ نمایشنامه در ایران کارگردانی و بازی کرد که مورد توجه گروهی از هنرمندان آمریکایی قرار گرفت .تا اینکه یک کمپانی فیلم سازی آمریکا از او برای بازی در فیلم بنام “در آمریکا اتفاق خواهد افتاد” به شهر مینیاپولس آمریکا دعوت کرد او علاوه بر نویسندگی این فیلم، نقشی رو نیز ایفا کرد.
مهاجرت به آمریکا
بعد از بازی در فیلم آمریکایی و بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۱ به عنوان هئیت مدیره سندیکای سینمای ایران درآمد، سپس به تشویق پرفسور دیویدسن جهت مطالعه در امور تئاتر به آمریکا دعوت شد و تا سال ۱۳۶۵ آنجا بود.
علاقه به کتاب
بیشتر وقتم را با کتاب خوانی و نوشتن سپری می کنم. در تلاشم تا کتاب جدیدم را به نام «تماشاخانه» زودتر به اتمام برسانم. بخش زیادی از کتاب را نوشتم و تنها قسمت پایانی آن باقی مانده است. این کتاب هم در امتداد آثار قبلی ام هستند و امیدوارم مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد.نوشتن به من آرامش زیادی می دهد، چون کاری است که انرژی جسمانی چندانی از من نمی گیرد و از طرفی، باعث می شود خاطرات خوش گذشته ام را مرور کنم و پیرامون مسائلی که دوست دارم بیشتر تحقیق کنم، همین تحقیق کردن، بیماری فراموشی را از من دور می کند. ضمن این که، «ورزش» جزو جداناشدنی از زندگی من است. آنهایی که من را از نزدیک می شناسند به خوبی می دانند که تا چه حد به تغذیه و ورزش اهمیت می دهم، سعی می کنم حتما روزی یک ساعت در پارک قدم بزنم. اگر به این مسائل اهمیت نمی دادم بی شک در این سن و سال نمی توانستم سرپا باشم.
خودم دکتر خودم هستم
به نظرم راز سلامت من و اینکه هنوز در ۹۱ سالگی روی پا هستم به خاطر نوع تغذیه و ورزش مداوم من است. متاسفانه، این روزها جوان ها به تغذیه شان اهمیت نمی دهند، مدام از غذاهای آماده و فست فود استفاده می کنند. غافل از این که این غذاها تا چه حد باعث بیماری آنها می شود. از طرفی این نوع زندگی، باعث شده که آنها غرق در تکنولوژی شوند و از تحرک غافل شوند.
در طول این سال ها، همیشه سعی کردم خودم دکتر خودم باشم، از غذاهای مضر مانند گوشت قرمز، چربی ها و انواع فست فود و شیرینی پرهیز کنم و گوشت سفید، لبنیات و سبزیجات را جایگزین کردم. معمولا صبحانه مفصلی می خورم و در سایر وعده ها سعی می کنم غذای کمتری صرف کنم.
شهرت
داریوش اسدزاده بیشترین شهرت خود را از سال ۱۳۷۵ با سریال خانه سبز دارد.
کارمند اداره دارایی شدم
دلم نمی خواست، در مسیر زندگی ام کاری کنم که دل پدرم بشکند، از طرفی، نمی خواستم که علاقه های خودم را نادیده بگیرم. به همین خاطر، تصمیم گرفتم که به نوعی بین این دو موضوع را بگیرم. در نتیجه بعد از دیپلم و ادامه تحصیل در دانشگاه، وارد وزارتخانه و کارمند رسمی آنجا شدم. هرچند که در آنجا هم دیدگاه خوبی نسبت به تئاتر وجود نداشت. بسیاری از همکارانم به من می گفتند که تو با این جایگاهی که در وزارتخانه داری و بازرس هستی چرا به سراغ بازیگری (آن زمان ها به این کار مطربی می گفتند) می روی، اما من دست از علاقه ام برنداشتم و تا آخر پای آن ایستادم.
افتخارات و تدریس در دانشگاه
وی در سال ۱۳۹۱ مدرک درجه یک هنری را از سوی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی دریافت نمود، هم اکنون در مقام استادی به تدریس ادبیات و تئاتر در دانشگاه تهران مشغول بکار می باشد
علت کم کاری
بعضی ها به من می گویند چرا مانند گذشته در عرصه بازیگری پرکار نیستم، واقعیت این است که عوارض پیری دیگر در من خودش را کاملا نشان داده و توان کارکردن مانند گذشته ندارم، از طرفی فیلمنامه هایی که پیشنهاد می شود، انگیزه را برای بازی در من ایجاد نمی کنند، به همین خاطر ترجیح می دهم در خانه بمانم و استراحت کنم. یک زمانی نیروی جوانی شما را به دنبال خودش می کشاند و یک زمان دیگر جسم یاری تان نمی کند و شما باید پاسوز آن شوید و از جسم تان توقع زیادی نداشته باشید… در دوران نوجوانی ام، من همیشه پرکار بودم و این پرکاری صرفا در عرصه بازیگری نبود و در حوزه های مختلف فعالیت می کردم، اما الان دیگر توان چندانی ندارم.
کارنامه هنری داریوش اسد زاده
تئاتر
سه زندانی
پرواز دخترها
هنرپیشه
ازدواج فوری
میشل استروگف و مسیوژوزف
پروفسور سوسول
شهر ما
نویسنده و مؤلف کتاب
سیری در تاریخ تئاتر ایران (قبل از اسلام تا سال ۱۳۵۷ شمسی)
برگ های خواندنی
از لاله زار تا شانزه لیزه (دو جلدی، در دست نگارش)
نویسنده
۱۳۹۵ – چمدان
۱۳۵۰ – در آمریکا اتفاق افتاد
سینما
۱۳۹۵ – شکلاتی
۱۳۹۴ – ۵۰ کیلو آلبالو
۱۳۹۴ – مستند زندگی و دیگر هیچ
۱۳۹۳ – رفقای خوب
۱۳۹۳ – یتیم خانه ایران
۱۳۹۳ – مرگ در می زند
۱۳۹۳ – سلام پدر بزرگ
۱۳۹۱ – ساکن خانه چوبی
۱۳۹۰ – دوازده صندلی
۱۳۹۰ – قلاده های طلا
۱۳۸۷ – خاطره
۱۳۸۶ – جعبه موسیقی
۱۳۸۴ – این ترانه عاشقانه نیست
۱۳۸۴ – ستاره ها ۳:ستاره بود
۱۳۸۱ – آبادان
۱۳۸۱ – کفش های جیرجیرک دار – شاپور قریب
۱۳۵۳ – حسین آژدان
۱۳۵۳ – دروغگوی کوچولو
۱۳۵۳ – سازش
۱۳۵۳ – عروس پابرهنه
۱۳۵۳ – مرغ همسایه
۱۳۵۲ – جعفر جنی و محبوبه اش
۱۳۵۲ – خوشگذران
۱۳۵۲ – زنجیری
۱۳۵۲ – شلاق
۱۳۵۲ – علی کنکوری
۱۳۵۲ – قربون زن ایرونی
۱۳۵۲ – کی دسته گل به آب داده؟
۱۳۵۲ – ناخدا با خدا
۱۳۵۱ – خردجال
۱۳۵۱ – فتانه
۱۳۵۰ – در آمریکا اتفاق افتاد
۱۳۵۰ – راز درخت سنجد
۱۳۵۰ – مبارزه با شیطان
۱۳۵۰ – وحشی جنگل
۱۳۴۹ – دور دنیا با جیب خالی
۱۳۴۹ – میوه گناه
۱۳۴۸ – پهلوان پهلوانان
۱۳۴۷ – تونل
۱۳۴۷ – دختر شاه پریون
۱۳۴۷ – دلاور دوران
۱۳۴۷ – لوطی قرن بیستم
۱۳۴۷ – من شوهر می خواهم
۱۳۴۶ – آشیانه خورشید
۱۳۴۶ – حقه بازان
تلویزیون
۱۳۹۵ گشت ویژه مهدی رحمانی
۱۳۹۵ چرخ فلک احسان عبدی پور
۱۳۹۴ نفس شیرین سیامک خواجه وند
۱۳۹۴ دردسرهای عظیم ۲ برزو نیک نژاد
۱۳۹۳ سی و نه هفته مرتضی هرندی
۱۳۹۲–۱۳۹۳ قاب خاطره حجت ذیجودی
۱۳۹۱ تله فیلم شاعر و برادران عباس مرادیان
۱۳۹۰ چمدان خسرو ملکان
۱۳۹۰ مهمانان ویژه سید جواد رضویان
۱۳۹۰ تله فیلم مأموریت غیرممکن جواد رجب زاده
۱۳۸۹ تله فیلم شغل شریف سیداحمد حسنی
۱۳۸۹ تله فیلم یه قندون نمک منوچهر صفرخانی
۱۳۸۸ تله فیلم گنج خانه سفید شاهد احمدلو
۱۳۸۸ تله فیلم گور به گور بهرنگ توفیقی
۱۳۸۸ زمین انسانها ابوالحسن داوودی
۱۳۸۸ هوش سیاه – سری اول مسعود آب پرور
۱۳۸۸ گاوصندوق مازیار میری
۱۳۸۸ دفترخانه شماره ۱۳ سید وحید حسینی
۱۳۸۷ بچه های دهکده محمد باقری نیکو
۱۳۸۷ همه بچه های من مرضیه برومند
۱۳۸۶ یک وجب خاک علی عبدالعلیزاده
۱۳۸۶–۱۳۸۷ بی گناهان احمد امینی
۱۳۸۶ خواستگاران مهدی مظلومی
۱۳۸۴ بوی گل های وحشی حسینعلی لیالستانی
۱۳۸۴ و خدا عشق را آفرید مسعود شاه محمدی
۱۳۸۳ عشق گمشده حسین سهیلی زاده
۱۳۸۳ بابای خجالتی شاپور قریب

لینک کوتاه
https://boxofficeiran.com /?p=193

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند