سینما

یک نسل، به‌خاطر جمشید هاشم‌پور ، عاشق سینما شدند

به گزارش باکس افیس ایران: عادل تبریزی ، کارگرادن جوان سینمای ایران معتقد است که جمشید هاشم‌پور، یکی از افرادی است که بعد از انقلاب، چرخ‌دنده اقتصادی سینما را با بازی در فیلم «تاراج» به گردش درآورد.

«گیج‌گاه» هم در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر روی پرده سینما رفت و هم در سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، به نمایش درآمد. این فیلم، عاشقانه‌ای آرام و نوستالژیک از دل جامعه و زندگی مردم در دهه ۶۰ است که که عادل تبریزی آن را ساخته است. قهرمان اصلی «گیجگاه» با بازی حامد بهداد، هرکاری می‌کند تا خانواده‌اش در بهترین حالت زندگی قرار بگیرد، روزگار و پستی و بلندی‌هایش، کار را برایش سخت می‌کند.

به بهانه نمایش دوباره فیلم «گیج‌گاه» در سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، به گفت‌وگو با عادل تبریزی پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

«گیج‌گاه» اولین تجربه سینمایی شما در حوزه فیلم بلند بود، چرا به سمت ساخت یک عاشقانه نوستالژیک رفتید که رگه‌های طنز هم در آن وجود داشته باشد؟

به این دلیل که موضوع عاشقانه، یک زمانی در دل همه بود و از تار و پود سینما بیرون می‌آمد. طوری که همه ما عاشقانه‌هایمان را از دل سینما تجربه کردیم. اما این موضوع دیگر نیست و نبودش در سینمای کنونی، بدترین تلنگر را به جامعه وارد کرده است.

در روزگاری که جامعه ما به دلیل عوامل متعدد، آن‌چنان حال خوشی ندارد، ما بیشتر شاهد ساخته شدن و نمایش فیلم‌های اجتماعی هستیم که  برآیند رویدادهای اجتماعی است. به‌طور مثال آخرین فیلم سینمایی که یک عاشقانه را روایت کرد، «بمب یک عاشقانه» بود. شما هم یک کارگردان کار اولی در ساخت فیلم بلند بودید، رفتن به سمت یک عاشقانه برای شما ریسک به حساب نمی‌آمد؟

چرا، اتفاقا برای من ریسک بزرگی بود، چون فیلمی ساختم که یادآور تمام عاشقانه‌های سینما است و یادآور حالی که دیگر نیست اما اصلی‌ترین دلیلی که باعث شد، سراغ این موضوع بروم، این بود که در حال حاضر عاشقانه‌ها، در دل جامعه ما در حال از بین رفتن هستند. اگر یک فیلم عاشقانه در  ۱۴۰۰ ساخته شود و مخاطب چند سال بعد آن را ببیند، ممکن است به آن بخندد، اما هدف «گیجگاه» تلنگر بر سادگی روابط و نبود روحیه قهرمانی در همه آدم‌ها بود که ریشه‌اش در نبود قهرمان در سینمای امروز است. در زمانه‌ای که فیلم‌ها بسیار شبیه به هم هستند، خواستم که نگاه متفاوتی به رابطه انسانی داشته باشم  البته با رویکرد اخلاقی و اجتماعی و تلنگر به امروز، خواستم چیز متفاوتی را به نمایش بگذارم.

اگر «گیج‌گاه» به عنوان یک فیلم سینمایی عامه‌پسند شناخته شود، از این موضوع استقبال می‌کنید؟

صد درصد، به این دلیل که «گیج‌گاه» روایت دوره‌ای است که سینما سر سفره عامه مردم قرار گرفته بود و مردم تمام دوستی‌ها، دشمنی‌ها و عاشقانه‌های خودشان را با سینما تطبیق می‌دادند و اتفاقا حالا، سینما است که از سفره عامه کنار رفته است و همان بحث ادای دین هم به این‌جا می‌رسد که «گیج‌گاه» روایت دوره‌ای است که اکثر مردم با آن خاطره دارند.

نیمه دوم فیلم روند کندتری را نسبت به نیمه ابتدایی در پیش گرفته است، فکر نمی‌کنید این موضوع آسیبی جدی‌ به کار زده است؟

در نیمه ابتدایی فیلم، یک شوق و شور و حرارتی نسبت به کاراکترها حس می‌کردم و کمدی موقعیت خوبی را در آن می‌دیدم. مخاطب هم متوجه این شور و شوق می‌شود و خط داستان تندتر پیش می‌رود، اما از نیمه دوم، فیلم تغییر جهت می‌دهد، چون هدف این نیست که فقط یک فیلم سرخوشانه‌ای ساخته شود و بخواهد از مخاطب لبخند بگیرد. در نیمه دوم تغییر مسیر خود خواسته‌ای در داستان رخ می‌دهد و فیلم به سمت روایت یک ملودرام عاشقانه می‌رود که در دل جامعه رخ می‌دهد.

این مسیری بود که در فیلم‌های کوتاه خودم هم آن را دنبال می‌کردم، مرز باریکی بین درام و طنز، در نیمه اول ممکن است مخاطب با این فیلم بخندد از نیمه دوم فیلم به بعد هم، شاید مخاطب با این فیلم‌ و کاراکترها بغض کند، اما نکته حائز اهمیت این است که این تغییر لحن برای فیلمنامه «گیج‌گاه» کاملا تعمدی بوده است.

باتوجه به آن‌چه که خودتان به آن اشاره کردید، می‌توانیم «گیج‌گاه» را یک فیلم فراژانری بدانیم؟

فیلم بر پایه یک ملودرامی است که موقعیت‌هایی را ایجاد می‌کند، که تماشاگر به آن موقعیت‌ها می‌خندد، بازیگرها به سمت بازی کمدی نمی‌روند، بلکه موقعیت‌ها است که خنده را بر لبان مخاطب می‌آورد. برای من بسیار سخت بوده است که فیلم را بین طنز و ملودرام نگه دارم که این موضوع در سکانس‌های فیلم قابل مشاهده است. درست است که قصه اصلی «گیج‌گاه» به سینما ارتباطی ندارد، اما سعی دارد تا به سینمای دهه پنجاه، شصت و هفتاد ادای دین کند.

قصه اصلی «گیجگاه» به سینما ارتباطی ندارد، اما سعی دارد تا به سینمای دهه پنجاه، شصت و هفتاد ادای دین کند

 هرچند که این موضوع، در فیلم، خیلی واضح نیست، اما طبق گفته خودتان، «گیج‌گاه» یک ادای دین به سینمای دهه ۷۰ است، می‌توانیم بگوییم سعی کردید یک کار مشابه و تقلیدی با یک زاویه متفاوت دوربین از فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» تارانتینو بسازید؟

قبل از آنکه تارانتینو فیلم را بسازد، فیلم سینمایی«گیجگاه» پروانه نمایش گرفت. فیلمنامه این فیلم هم حدود شش سال پیش در خانه سینما به ثبت رسیده است. به همین دلیل کار من اصلا تقلیدی از کار آقای تارانتینو نبود.

اصلا می‌توانیم «گیج‌گاه» را مشابه «روزی روزگاری در هالیوود» بدانیم؟

با اینکه فیلمنامه «گیج‌گاه»، زودتر از «روزی روزگاری در هالیوود» نوشته شده است و حتی سعی کرده تا ادای دینی به سینما داشته باشد، اما بازهم از لحاظ مفهومی بسیار با فیلم تارانتینو فاصله دارد. این کار هم بسیار برای من سخت بوده است.

پس درواقع آن طور که می‌گویید هم ادای دینی انجام نشده است.

چرا، این کار هم بسیار برای من سخت بوده است. اگر نگاه کنید قصه اصلی ما به سینما ارتباطی ندارد، اما این ارتباط و اثرپذیری در تار و پود قصه دیده می‌شود و عاشقانه سینمای دهه هفتاد بارها به من گفته‌اند که «گیج‌گاه» از دل همان سینما است.

اگر برگردید به گذشته، جایی از «گیج‌گاه» هست که بخواهید آن را تغییر دهید؟

بله، اگر به گذشته برگردم، تغییراتی در بخشی از فیلمنامه اعمال می‌کنم، ولی اعلام می‌کنم که اگر صد فیلم دیگر هم بسازم، باز هیچ یک به اندازه«گیج‌گاه» به حدیث نفس من نزدیک نخواهد بود.

شما از بازیگران مطرح و چهره مثل حامد بهداد و باران کوثری در فیلم‌تان استفاده کرده‌اید، می‌توانیم این موضوع را به پای قصد کارگردان و تهیه کننده، برای جذب مخاطب و افزایش فروش گیشه، بگذاریم؟

بازیگر یک بخشی از کار است که مخاطب را به سینما می‌آورد، آن دوره‌ای که بازیگر گیشه را تعیین می‌کرد، دوره‌ای بود که جمشیدهاشم‌پور در سینما بازی می‌کرد و هر فیلمی که بازی می‌کرد فروش خوبی داشت. نوع انتخاب بازیگرها هم  بر اساس چیزی بوده است که شخصیت‌ها و بازیشان در ذهنم نقش بسته بود و اصلا رویکردم برای انتخاب بازیگر، حضور هنرمند چهره نبود چون بازیگران جدیدی هم در فیلم حضور دارند و ترکیب بازیگران از رده‌ها و سن‌های مختلف است که ترکیبی کاملا آگاهانه بود.

در دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰  بود که بازیگر گیشه را تعیین می‌کرد؛ دوره‌ای بود که جمشیدهاشم‌پور در سینما حضور داشت و هر فیلمی که بازی می‌کرد، فروش خوبی پیدا می‌کرد

با توجه به بازیگران این فیلم به نظر می‌رسد که فیلمی پر هزینه بوده است.

اتفاقا فکر نکنید که «گیج‌گاه» در یک شرایط عجیب و غریب و یا با یک بودجه هنگفت ساخته شده است، بلکه با یک تهیه کننده و سرمایه‌گذار جوان ساخته شد و فیلم را دلی جمع کردیم. نقش حنیف سروری (تهیه‌کننده) و محمدحسین خانی(سرمایه‌گذار) و مهدی چراغی به عنوان مدیر تولید تاثیر گذار بود

در تمام شرایط، پوستر «تاراج» دست شما است، این موضوع دلیل خاصی دارد؟

این‌گونه پاسخ می‌دهم. شما در خیابان از مردم بپرسید که سیمرغ بلورین جشنواره در دو سال گذشته به چه کسی رسیده است؟ شاید خیلی از آن‌ها یادشان نیاید، اما اگر بپرسید زینال بندری کیست؟ محال است که کسی «تاراج» را به‌خاطر نیاورد. این همان سینمایی است که دیگر وجود ندارد و من سعی کردم به شروع طوفانی آقای جمشید آریا، که چرخه اقتصادی سینمای ایران را بعد از انقلاب به وجود آورد، اشاره کنم. همان سینمای قهرمان‌پروری که رنگ و بوی آن را گرفتند.

جمشید هاشم‌پور، بعد از انقلاب اسلامی ایران، چرخه اقتصادی سینما را به چرخش درآورد

چه کسانی این کار را انجام دادند؟

یک بخشی از آن به سیاست‌های فرهنگی  ارتباط دارد، بخش دیگر آن به اقتصاد در سینما که جریان فیلمسازی را دوره‌ای کرده و هرچند وقت یک‌بار می‌گویند دوره ساخت فلان فیلم‌ها به اتمام رسیده است در صورتی که هنوز در آمریکا «رمبو» می‌سازند تا آن قهرمان را به نسل‌های جوان‌شان معرفی کنند. هیچ ژانری در سینما دوره ندارد که پس از زمانی بگوییم حالا دوره این فیلم‌ها به پایان رسیده است، سینما سرماخوردگی نیست که دوره داشته باشد.

برنامه‌ای برای اکران آنلاین «گیج‌گاه» ندارید؟

من از جانب خودم این را می‌گویم، اما خدا نکند که «گیج‌گاه» آنلاین اکران شود.

اگر در همین شرایط کرونایی بخواهد روی پرده سینما برود قبول می‌کنید؟

اگر فیلم من با یک شرایط تبلیغاتی خوب روی پرده سینما برود حتما از این موضوع استقبال می‌کنم.

فیلم «گیج‌گاه» هم در سی و نهمین جشنواره ملی فیلم فجر اکران شد و هم در سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر. اما موضوعی که وجود دارد اعتراض‌ها به عدم ضرورت برگزاری جشنواره‌ها است، شما این موضوع را قبول دارید؟

من امیدوارم که اگر در شرایط کرونایی جشنواره‌ای برگزار می‌شود، زیرنظر سازمان سینمایی و وزارت بهداشت صورت بگیرد که خدایی نکرده کسی آسیب نبیند. سینماها از رستوران‌ها و متروها خطرناک‌تر نیستند.

نکته جالبی که درباره این فیلم وجود دارد میزان علاقه شما به آقای هاشم‌پور است، سر منشا این علاقه چیست؟

من این را همیشه می‌گویم که اگر جمشیدهاشم‌پور در این فیلم بازی نمی‌کرد، فیلمنامه را می‌انداختم یک گوشه و اصلا به آن نگاه نمی‌کردم، جمشیدهاشم‌پور برای خیلی‌ها، تمام سینما است و عاشق شدن در سینما با او معنا پیدا کرده است. جمشیدهاشم‌پور نامی است که یک نسل در کودکی به‌خاطر ایشان، عشق‌شان به سینما گره خورده است.


بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند